آیة الله حاج شیخ جواد مروی حفظه الله انتهای درس خارج فقه خود روز چهارشنبه، 98.11.03 بیانات ارزشمندی در تحلیل جایگاه دو خطبه مشهور حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه سلام الله علیها و اوج قساوت کودتاگران بیان فرمودند که متن و صوت آن را ملاحظه میفرمایید.
جایگاه فاطمیه
در آغاز دهۀ فاطمیه هستیم، نگاه به فاطمیه و جایگاه فاطمیه و جایگاه صدیقۀ طاهره سلام الله علیها در مباحث امامت جایگاه بسیار ویژهای است.
اولا توجه به این نکته داشته باشید که ما قبول داریم در وضعیت حساس کنونی ما نباید به زبان و به شکلی مسائل مطرح شود که دشمن سوء استفاده کند چنانچه این مسأله را در منطقه کلید زدند ما توجه به این نکته داریم و دوستان هم باید به این نکته توجه داشته باشند. سلف صالح ما در همۀ زمانها ضمن اینکه از هویت شیعی هیچ تنازل نمیکردند اما توجه داشتند به رعایت حکمت در تبلیغ و این امر مسلمی است و جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست
علامه شرف الدین که در مباحث امامت و شیوۀ تازۀ ایشان سر سفرۀ ایشان نشستهاند و نشستهایم بزرگان و ما طلاب، و توصیه میکنم دوستان هم این روش را مطالعه کنند، مرحوم شرف الدین در مراجعه 102 از کتاب المرجعات عبارتشان این است: «و کان علیا و بنیه و العلماء من الموالی کانوا یستعملون الحکمه فی نشر الوضیه و النصوص الجلیه» امام عل و فرزندانشان و علمای اهل بیت در بیان نصوص جلیه و وصیت رعایت حکمت را میکردهاند.
ولی رعایت حکمت معنایش این نیست که صورت مسأله پاک شود، معنایش این نیست که ما به خاطر وضعیت موجود حقائق مکتب را بازگو نکنیم. ما به هیچ وجه حق تنازل از واقعیتهای مکتب را نداریم. نهایت باید یاد بگیریم چگونه این واقعیتها را برای مردم بیان کنیم.
چند نکته را اشاره میکنم:
نکته اول: در جریان فاطمیه یکی از جایگاههای مهمی که نیاز به تحقیق و بررسی و تحلیل دارد دو خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها است اهیمت این دو خطبه را در کلام علامه شرف الدین در المراجعات ص 575 ببینید. « و للزهراء عليها السّلام حجج بالغة، و خطبتاها في ذلك سائرتان، كان أهل البيت يلزمون أولادهم بحفظهما كما يلزمونهم بحفظ القرآن».
آیا به ما خطاب هست که من که خودم را طلبه حضرت زهرا میدانم آیا این دو خطبه را مرور کردهام و مطالب این دو خطبه را برای دیگران بازگو کردهام، اهمیت اینها را برای مردم گفتهام؟ مصادر این دو خطبه از مسلمات است، در کتب مختلف شیعه و اهل سنت، اهمیت این دو خطبه از جهت فصاحت، بلاغت و محتوا به حدی است که شما در کتب مختلف ادبی گزارشگری از این دو خطبه را ببینید.
کتاب العین خلیل بن احمد فراهیدی متوفای سال 175 هجری ج 8 ص 323(مادۀ لمّ) :« و في الحديث: جاءت فاطمة إلى أبي بكر في لميمة من حفدها و نساء قومها». جمرۀ اللغه ابن درید مادۀ خلص «و فی کلام فاطمه صلوات الله علیها و بهت بکلمه الاخلاص مع النفر البیض الخماص» الفاظ الکتابیه الهمدانی « قالت فاطمه للانصار انتم حزنۀ الاسلام و اعزاب المله»، زمخشری در الفائق، ابن اثیر در نهایۀ، ابن منظور در لسان العرب، هر کتاب ادبی را در ادب عربی که نگاه کنید یک اشاره به خطبه حضرت صدیقۀ طاهره داشته است.
کسانی که این خطبه را به تفصیل نقل کردهاند ابن ابی تیفور در بلاغات النساء متوفای 280، جوهری متوفای 323 در السقیفه و الفدک، کتاب در دست ما نیست ولی دو تن از علمای بزرگ شیعه و اهل سنت گزارشگری میکنند، ابن ابی الحدید ذیل نامه 45 نهج البلاغه ج 16 ص 210 (نامه حضرت امیر به عثمان بن حنیف) « الفصل الأول- فيما ورد من الأخبار و السير- المنقولة من أفواه أهل الحديث و كتبهم- لا من كتب الشيعة و رجالهم- لأنا مشترطون على أنفسنا ألا نحفل بذلك- جميع ما نورده في هذا الفصل- ( که خطبه صدیقه طاهره را در این فصل آورده است) من كتاب أبي بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهري- في السقيفة و فدك- و ما وقع من الاختلاف و الاضطراب- عقب وفاة النبي ص- و أبو بكر الجوهري هذا عالم محدث كثير الأدب ثقة ورع- أثنى عليه المحدثون و رووا عنه مصنفاته».
مرحوم اربلی عالم دقیق و متقدم شیعه در کشف الغمه عبارتشان این است «و حیث انتهی بنا القول الی هنا فلنذکر خطبۀ فاطمه فانها من محاسن الخطب و بدائها (خود این عبارات مرحوم اربلی در کشف الغمۀ احتیاج به توضیح فراوان دارد). و علیها مسحۀ من نور النبوه و فیها عبقۀ من ارج الرساله و نقلتها من کتاب الابی بکر من نسخۀ مقروئه علی مؤلفها المذکور فیها قرئت علیه فی ربیع آخر روا عن رجاله من عدۀ الطرق»، تا برسد به ابن اثیر و سبط بن جوزی، محمد بن احمد بارعی دمشقی تمام این نسخه را ذکر کردهاند لذا جای تشکیکی باقی نمیماند که این دو خطبه صادر از حضرت صدیقه طاهره است.
محتوای این دو خطبه، بسیار عجیب است هم خطبه بستریه و هم خطبۀ فدکیه، اگر توجه شود به محتوای این دو خطبه،
{خطبۀ بستریۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
معاني الأخبار؛ ص: 354: «1 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدٍ اللَّخْمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُهَلَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ لَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّةُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص اجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَقُلْنَ لَهَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِكِ فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُمْ قَالِيَةً لِرِجَالِكُمْ لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ وَ خَطَلِ الرَّأْيِ وَ بِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ عَارَهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ سُحْقاً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ- أَلٰا ذٰلِكَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِينُ وَ مَا نَقَمُوا مِنْ أَبِي حَسَنٍ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِمٰا كٰانُوا يَكْسِبُونَ أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ وَ قَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى وَ اللَّهِ بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً- أَلٰا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لٰكِنْ لٰا يَشْعُرُونَ- أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لٰا يَهِدِّي إِلّٰا أَنْ يُهْدىٰ فَمٰا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ- أَمَا لَعَمْرُ إِلَهِكَ لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ زُعَافاً مُمْقِراً هُنَالِكَ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوهٰا وَ أَنْتُمْ لَهٰا كٰارِهُونَ».}
این خطبۀ بستریه
شما محتوای این دو خطبه را ببینید، ابعاد توحید، نقش توحید در زندگانی انسان، هدفمندی آفرینش، سیما و منش پیامبر، ویژگی قرآن در رساندن پیامبر به عصرها و نسلها، رعایت حقوق انسانها در روابط اقتصادی و اجتماعی، علت عقب ماندگی جوامع، فلسفۀ احکام و مقررات دین، نگرش بر زندگی اجتماعی در عصر جاهلیت، امیر مؤمنان از دیدگاه صدیقه طاهره، آیندۀ تاریک مسلمانان پس از حوادث غصب فدک و اوج اهمیتش عالم سنی متشیع در کتابش بنور فاطمۀ اهتدیت ببینید چگونه تحلیل میکند، میگوید تمام گفتهها و همه مطالب صحابه را در رابطه با اسلام و فلسفۀ دین و شخصیت پیامبر، همه را یک جا جمع کردم و مطالعه کردم، بعد خطبه صدیقه طاهره را مطالعه کردم یا للعجب این خطبه چگونه دارد اسلام را ترسیم میکند و چگونه دارد فلسفۀ احکام را بیان میکند. بعد در پایان میگوید بنور فاطمۀ اهتدیت، من شیعه شدم با توجه به این مطالب صدیقۀ طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها، و اینجاست که آدم با دقت میفهمد صدیقۀ طاهره تا در شعاع نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود شناخته نمیشد، تا در شعاع امیرمؤمنان بود حضرت ابراز وجود نمیکرد آن روزی که مکتب احتیاج داشت حضرت ابراز وجود کرد این دو خطبه چه میگوید و اگر در خانه حضرت صدیقۀ طاهره بسته نمیشد چگونه معارف اهل بیت از زبان صدیقۀ طاهره ساری و جاری بود.
نکته بعد: تأثیر این خطبه و اوج قساوت کودتاگران، عجیب بود وضعی ایجاد کردند که هیچ کس جرأت نفس کشیدن نداشت، صدیقۀ طاهره که این دو خطبه را مخصوصا خطبۀ فدکیه را انشاء کردند شما ببینید این کودتاگران چگونه برخورد کردند با اهل بیت؟ همو که او را نرمخو میپندارند همو که از اخلاق او میگویند همو که از پیرمردی او میگویند، که به نظر من از دومی بدتر است، چنان عنان را از دست داد، ابن ابی الحدید در ج 16 ص 214 مینویسد وقتی صدیقه طاهره این خطبه را خواند، اولی به منبر رفت، (مظلومیت علی و فاطمه علیهما السلام اینجاست که در فاطمیه هم باید بر مظلومیت علی علیه السلام گریه کرد،) « قال أبو بكر و حدثني محمد بن زكريا قال حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة بالإسناد الأول قال فلما سمع أبو بكر خطبتها شق عليه مقالتها- فصعد المنبر و قال أيها الناس- ما هذه الرعة إلى كل قالة- (ای مردم چرا به هر گفتاری گوش میدهید) أين كانت هذه الأماني في عهد رسول الله ص- ألا من سمع فليقل و من شهد فليتكلم- إنما هو ثعالة شهيده ذنبه مرب لكل فتنة- (فتنه از روباهی است که گواه او دم اوست) هو الذي يقول كروها جذعة بعد ما هرمت- يستعينون بالضعفة و يستنصرون بالنساء- كأم طحال أحب أهلها إليها البغي- (من جرئت نمیکنم از مولایمان حضرت حجت که این جمله را ترجمه کنم که نسبت به مولای ما این نانجیب چه میگوید كأم طحال أحب أهلها إليها البغي) ألا إني لو أشاء أن أقول لقلت و لو قلت لبحت- إني ساكت ما تركت- ثم التفت إلى الأنصار فقال- قد بلغني يا معشر الأنصار مقالة سفهائكم- و أحق من لزم عهد رسول الله ص أنتم- فقد جاءكم فآويتم و نصرتم- ألا إني لست باسطا يدا و لا لسانا- على من لم يستحق ذلك منا».
ابن ابی الحدید میگوید به استادم گفتم « قلت قرأت هذا الكلام- على النقيب أبي يحيى جعفر بن يحيى بن أبي زيد البصري- و قلت له بمن يعرض (گفتم تعریضهای اولی به چه کسی بود؟ استادم گفت) فقال بل يصرح- قلت لو صرح لم أسألك فضحك و قال- بعلي بن أبي طالب ع- قلت هذا الكلام كله لعلي يقوله- قال نعم إنه الملك يا بني-
{قلت فما مقالة الأنصار- قال هتفوا بذكر علي- فخاف من اضطراب الأمر عليهم فنهاهم- فسألته عن غريبه- فقال أما الرعة بالتخفيف أي الاستماع و الإصغاء- و القالة القول- و ثعالة اسم الثعلب علم غير مصروف- و مثل ذؤالة للذئب- و شهيده ذنبه أي لا شاهد له على ما يدعي- إلا بعضه و جزء منه- و أصله مثل- قالوا إن الثعلب أراد أن يغرى الأسد بالذئب فقال- إنه قد أكل الشاة التي كنت قد أعددتها لنفسك- و كنت حاضرا- قال فمن يشهد لك بذلك- فرفع ذنبه و عليه دم- و كان الأسد قد افتقد الشاة فقبل شهادته و قتل الذئب- و مرب ملازم أرب بالمكان- و كروها جذعة أعيدوها إلى الحال الأولى- يعني الفتنة و الهرج- و أم طحال امرأة بغي في الجاهلية- و يضرب بها المثل فيقال أزنى من أم طحال- .»}
من میخواهم نامم در طومار عزاداران صدیقۀ طاهره ثبت بشود اشعاری که آن عالم عارف گفته است
ما را است پرسشی ز ولی عصر مولی الملکوک والی والا را
جدت چرا شبانه ز چشم خلق پنهان نمود مدفن زهرا را
در بنده نیست جرأت هتاکی گویم چنانچه بوده قضایا را
از میخ در بپرسد، در و دیوار تفصیل این مصیبت عظمی را
افزود آن سیه که سیه رو باد مولی فلان عداوت و بغضاء را
زد تازیانه بازوی بانو را لرزاند کاخ عرش معلی را