مسأله پنجم: عدول از حج تمتع[2]
در این مسأله فروعی بیان میشود:
فرع اول: عدول بدون دلیل از تمتع جایز نیست حتی استحبابی
کسی که وظیفه او حج تمتع است جایز نیست عدول کند به حج إفراد و قران، عدول در این فرع به این معنا است که کسی که برای تمتع محرم شده، در أثناء عمل نمیتواند نیت را به حج افراد یا قران تغییر دهد.
دلیل: از جهتی وظیفه این فرد علی الفرض عمره و حج تمتع است، از طرف دیگر عمره و حج تمتع ماهیتا مغایر است با حج إفراد و قران، عدول از وظیفه معینش به غیر آن، و إجزاء عمل دیگر از وظیفه، علی القاعده صحیح نیست. لذا عدول در أثناء عمل در جمیع موارد خلاف قاعده است، هر چند در امور اعتباریه استحاله ندارد انسان نیت را بین عمل به نیت و عمل دیگر تغییر دهد اما آن عمل دیگر که وظیفه نیست، مسقط وظیفه باشد نیاز به دلیل خاص دارد. قبلا اشاره کردیم در باب صلاة در یک مورد دلیل داریم کسی که فکر میکرد نماز ظهر را خوانده است و مشغول نماز عصر شد، در أثناء فهمید که نماز ظهر نخوانده است، صحیحه زراره میگوید فانوها الأولی، فإنها أربع مکان أربع، اینجا نص خاص میگوید هر چند دو رکعت اول به نیت عصر خوانده شده اما ظهر محسوب میشود. اما فقهاء اینجا چنین فتوایی ندارند که اگر کسی نماز ظهر میخواند و بین نماز یادش آمد نماز ظهر را خوانده، نیت را به عصر برگرداند. همچنین فتوا نمیدهند کسی که مشغول نماز ظهر است و دید وقت تنگ شده اگر نماز ظهر را ادامه دهد حتی به یک رکعت نماز عصر نمیرسد، میتواند ظهر را تبدیل به عصر کند، بلکه میگویند این تبدیل دلیل میخواهد.
پس اینکه کسی بدون عارضه بخواهد نیت را به حج افراد برگرداند جایز نیست. حتی در استحبابی.
فرع دوم: جواز عدول در ضیق وقت
مرحوم امام به عنوان یک استدراک بر فرع اول میفرمایند در یک صورت جایز است کسی که محرم شده به احرام عمره تمتع نیتاش را تغییر دهد به حج افراد و آن هم زمانی است که محرم شده برای عمره تمتع زمانی به مکه رسیده که میبیند اگر بخواهد در مکه صبر کند اعمال عمره تمتع را انجام دهد وقت ضیق است و به اعمال حج نمیرسد، در اینجا میتواند عدول کند به حج افراد و مکه نماند و به عرفات برود و حج افراد را انجام دهد و بعد از آن عمره مفرده انجام دهد و این حج افراد مجزی از حج تمتع هم هست. سه مطلب در این فرع باید روشن شود:
1ـ ضابطه ضیق وقت چیست؟ فتاوا به شدت در این مطلب مختلف است و ناشی از نصوص است.
2ـ در موارد جواز عدول، مجزی است از حجة الإسلام (تمتع) هست یا خیر؟
3ـ حج افراد فی نفسه عمره مفرده ندارد و واجب نیست همان سال بعد حج إفراد عمرهاش را انجام دهد. حال حج افراد عدولی هم عمره مفرده نمیخواهد بعدش یا عمره مفرده لازم است؟
مطلب اول: ضابطه ضیق وقت در عمره تمتع[3]
در رابطه با حد ضیق وقت برای اتیان عمره تمتع هفت قول مطرح است:
قول اول:
تا زوال شمس و ظهر روز ترویة.
از والد شیخ صدوق و شیخ مفید حکایت شده کسی که تا ظهر روز هشتم عمره تمتع را انجام نداده وقتش تمام شده و وظیفهاش تبدیل به إفراد میشود با اینکه هنوز تا عرفه برای انجام عمره و رسیدن به عرفات وقت هست. دیگر ظهر ترویه حق ندارد عمره تمتع انجام دهد.
قول دوم:
غروب یوم الترویة.
تا اول شب عرفه اگر کسی عمره را انجام نداد دیگر حق انجام عمره ندارد. این قول از شیخ صدوق نقل شده و ظاهر مقنع و مقنعه شیخ مفید همین قول دوم است.
قول سوم:
زوال ظهر روز عرفه.
از شیخ طوسی حکایت شده و صاحب ذخیره و بعض محققین حفظه الله هم چنین عقیدهای دارند.
قول چهارم:
درک مسمای وقوف اختیاری.
مثلا کسی بعد از نماز ظهر روز عرفه وارد مکه شد و توانست اعمال عمره را انجام دهد.
قول پنجم:
درک وقوف اختیاری عرفات بتمامه.
شهید اول در دروس و مرحوم امام در تحریر الوسیله میفرمایند اگر عمرهاش را انجام دهد و ظهر خودش را به عرفات برساند این عمره تمتع وظیفهاش هست و الا اگر نمیتواند ظهر خودش را به عرفات برساند وظیفهاش تبدیل به افراد میشود.
قول ششم:
درک وقوف اضطراری عرفه.
اگر عمره تمتعش را شب عید قربان هم انجام دهد و همان شب خود را به عرفات برساند باز عمره تمتع او صحیح است. در بعض کتب قدما این قول مطرح شده اما به فرد خاصی نسبت داده نشده است.
قول هفتم:
ظهر یوم الترویة معینا و درک وقوف عرفات مخیرا
تا ظهر یوم الترویة وظیفهاش عمره تمتع است و از ظهر روز هشتم تا زمانی که وقوف اختیاری عرفات را میتواند درک کند مخیر است بین عدول به حج افراد و اتیان عمره تمتع. قول به تخییر هم به این گونه بعض فقهاء در حل تعارض بین روایات مطرح کردهاند اما فتوا هم دادهاند یا نه خواهد آمد.
وجه اختلاف اقوال و فتاوا اختلاف در نصوص این باب است. لذا ابتدا طوائف مختلف این روایات را اشاره کنیم بعد آنها را بررسی کنیم.
[1]. جلسه 34، مسلسل 634، شنبه، 94.10.12. سه شنبه گذشته ولادت با سعادت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و تعطیل بود و هکذا چهارشنبه.
[2]. متن تحریر الوسیلة در مسأله پنجم: لا یجوز لمن وظیفته التمتع أن یعدل إلى غیره من القسمین الأخیرین اختیارا، نعم لو ضاق وقته عن إتمام العمرة و إدراک الحج جاز له نقل النیة إلى الافراد، و یأتی بالعمرة بعد الحج، و حد ضیق الوقت خوف فوات الاختیاری من وقوف عرفة على الأصح، و الظاهر عموم الحکم بالنسبة إلى الحج المندوب، فلو نوى التمتع ندبا و ضاق وقته عن إتمام العمرة و إدراک الحج جاز له العدول إلى الافراد، و الأقوى عدم وجوب العمرة علیه. تحریر الوسیلة، ج1، ص407.
[3]. اقوال فقهاء معاصر در مسأله:
217- مراد از تنگى وقت براى عدول و تبدل به حج افراد، خوف [1] نرسیدن به وقوف اختیارى [2] عرفه- از ظهر نهم ماه ذى حجه [3] تا غروب- است.
[1]- آیة اللّٰه فاضل: درک نکردن جزء رکنى از وقوف اختیارى عرفه مىباشد.
[2]- آیة اللّٰه تبریزى، آیة اللّٰه خویى: میزان در تنگى وقت آن است که نتواند وقوف اختیارى عرفات را، و لو به اندازه مسمّاى آن درک کند.
[3]- آیة اللّٰه سیستانى: حدّ تنگى وقت آن است که نتواند قبل از زوالِ روز عرفه اعمال عمره را به اتمام رساند.
مناسک آیة الله وحید خراسانی: و میزان در تنگى وقت که این عدول را جایز مىکند، بیم از دست رفتن مقدار رکن از وقوف اختیارى عرفات است.
رهبری: فلو احتملت أنها تطهر فی وقت یسع للغسل و إتیان الطواف و صلاته و السعى و التقصیر ثمّ الإحرام للحج و درک عرفة من زوال یومها، أحرمت بعمرة التمتع.
آیة الله بهجت: به وقوف اختیارى عرفات نمىرسند،
آیة الله منتظری: اگر بخواهد اعمال عمره را بجا آورد از وقوف به عرفات که اولین رکن حج است باز مىماند،
آیة الله خوئی (مناسک عربی): حدّ الضیق المسوّغ لذلک خوف فوات الرکن من الوقوف الاختیاری فی عرفات.
آیة الله فیاض: (مناسک فارسی) وقوف اختیارى را درک ننماید
آیة الله شبیری: المراد بضیق الوقت التأخیر إلىٰ زمانٍ یخاف معه عدم إدراک عرفات إلىٰ غروب الشمس من الیوم التاسع لو أتىٰ بأعمال عمرة التمتّع.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
در این جلسه استاد سخنانی را در محکومیت جنایت آل سعود در شهادت شیخ باقر النمر از علماء و رهبران شیعیان عربستان ایراد فرمودند.
[1]. جلسه 35، مسلسل 635، دوشنبه، 94.10.14. دیروز حوزههای علمیه در اعتراض به شهادت شیخ باقر النمر از علماء و رهبران شیعیان عربستان به دست حکومت آل سعود تعطیل بود.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
طائفه اول: وقت عمره تمتع تا زوال (ظهر) یوم الترویة.
وقت عمره تمتع تا ظهر هشتم و بعد از آن وظیفه عدول إلی الإفراد است.
صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع قال: سألت أبا الحسن الرضا (علیه السلام) عن المرأة تدخل مکة متمتعة فتحیض قبل أن تحل، متى تذهب متعتها؟ قال: کان جعفر (علیه السلام) یقول: زوال الشمس من یوم الترویة وکان موسى (علیه السلام) یقول : صلاة المغرب[2] من یوم الترویة ، فقلت : جعلت فداک، عامة موالیک یدخلون یوم الترویة و یطوفون و یسعون ثم یحرمون بالحج، فقال: زوال الشمس، فذکرت له روایة عجلان أبی صالح فقال: إذا زالت الشمس ذهبت المتعة، فقلت: فهی على إحرامها ، أو تجدد إحرامها للحج؟ فقال: لا، هی على إحرامها، قلت : فعلیها هدی؟ قال: لا، إلا أن تحب أن تطوع، ثم قال: أما نحن فإذا رأینا هلال ذی الحجة قبل أن نحرم فاتتنا المتعة.[3]
در فقه الحدیث این صحیحه چند نکته باید توجه شود:
نکته اول:
ابن بزیع سؤال میکند خانمی متمتعا وارد مکه شده و قبل از انجام اعمال عمره حائض شده کی زمان عمرهاش تمام و حجش تبدیل به افراد میشود؟ امام رضا علیه السلام ابتدا دو نظریه را از آباء گرامشان نقل میکنند میفرمایند امام صادق علیه السلام میفرمود زوال الشمس من یوم الترویة و امام کاظم علیه السلام میفرمود صلاة مغرب من یوم الترویة بالأخره امام رضا علیه السلام میفرمایند زوال الشمس. اینکه حضرت دو نظر از امامهای قبل اشاره میکنند را توضیح خواهیم داد به چه جهت است؟ امام رضا علیه السلام صریحا میفرمایند زمان ذهاب متعه و تمام شدن وقتش روز ترویه زوال الشمس است.
نکته دوم:
راوی روایت دیگری را به یاد امام رضا علیه السلام میآورد که با روایت عجلان أبی صالح چه کنیم که محتوای دیگری دارد، خلاصه روایت عجلان طبق یک تفسیر این است که زن حائض حتی روز ترویة عمره تمتعش تبدیل نمیشود به حج افراد بلکه سعی میکند و طواف را بعد انجام میدهد و روز ترویه محرم به احرام تمتع میشود و حجش تبدیل به افراد نمیشود. امام رضا علیه السلام میفرمایند لا. این مضمونی که عجلان ابی صالح نقل میکند صحیح نیست إذا زالت الشمس ذهبت المتعة.
تا اینجا وجه استدلال به روایت در این نکته دوم تمام است که بالأخره امام هشتم علیه السلام با صراحت دو بار تأکید کردند که زوال الشمس من یوم الترویة وقت ذهاب متعه است وقت تبدیل تمتع به حج افراد است.
نکته سوم:
امام هشتم علیه السلام در این حدیث میفرمایند اما نحن فإذا رأینا هلال ذی الحجة قبل أن نحرم فاتتنا المتعة. بعض محققین از تلامذه مرحوم امام در تفصیل الشریعة چنین معنا کردهاند که امام رضا فرموده است اما ما اهل بیت وقتی هلال ماه ذی الحجة رؤیت شد اگر محرم نشده باشیم دیگر زمان عمرهمان فوت شده و نمیتوانیم تمتع انجام دهیم. گویا زمان فوت عمره برای سایرین ظهر یوم الترویة است و برای اهل بیت روز اول ذی الحجة است. بعد در توجیه این معنا میفرمایند ممکن است این حکم از خصائص أئمه بوده باشد. میفرمایند مؤید این معنا این است که وارد شده افضل عمره تمتع، قبل از ذی الحجة است. چه بسا این أفضل، برای أئمه اهل بیت تعین دارد و واجب باشد چنانکه پیامبر گرامی اسلام خصائص متعدد داشته است. بعض الأئمه خصائصی بر خلاف بعض دیگر داشتهاند از جمله هفت تکبیر گفتن در نماز میت از سوی امیر مؤمنان علیه السلام برای پیغمبر که از خصائص امیر مؤمنان بوده و لیس الا لصاحب الأمر علیه السلام که ایشان میتوانند چنین خصائصی داشته باشند.
عرض میکنیم: فعلا از جهت فقهی کلامی به این نکته کلی کاری نداریم که آیا أئمه اهل بیت خصائصی حکمی داشته اند یا نه؟ لکن این فقره روایت هیچ ارتباطی به خصائص اهل بیت ندارد و محتوای دیگری دارد. محمد بن اسماعیل بن بزیع عراقی است و از ذات عرق محرم میشود و امام رضا علیه السلام مدنی هستند و از مسجد شجره محرم میشوند، اشاره به نکتهای دارند که مؤید دو نکته قبل است. امام میفرمایند ما اهل مدینه فاصلهمان تا مکه هشت روز است، ما اگر قبل اول ذی الحجة محرم شویم به احرام عمره تمتع قبل از زوال یوم الترویة میتوانیم خودمان را به مکه برسانیم و اعمال عمره تمتع انجام دهیم اما اگر هلال ذی الحجة را رؤیت کردیم و هنوز محرم نشده بودیم دیگر نمیتوانیم به احرام تمتع محرم شویم زیرا اگر بعد از هلال ذی الحجة محرم شدیم هشت روز فاصله است بعد از زوال یوم الترویة به مکه میرسیم و اعمال عمره نداریم. اهل عراق بین آنها و مکه ذات عرق است و از محل احرامشان تا مکه دو روز فاصله است و اگر روز پنجم ذی الحجة هم در ذات عرق محرم شوند میرسد اعمال را انجام دهند. اما نحن فإذا رأینا هلال ذی الحجة فاتتنا العمرة.
نتیجه: طائفه اول صحیحه ابن بزیع میگوید ضیق وقت برای اعمال عمره تمتع زوال شمس من یوم الترویه است.
طائفه دوم: وقت ضیق عمره تمتع غروب یوم الترویة است.
روایت اول: صحیحه عیص بن قاسم قال : سألت أبا عبد الله ( علیه السلام ) عن المتمتع یقدم مکة یوم الترویة صلاة العصر ، تفوته المتعة ؟ فقال : له ، ما بینه وبین غروب الشمس ، وقال : قد صنع ذلک رسول الله (صلى الله علیه وآله)[4]
سند و دلالت تمام است. سؤال میکند نماز عصر روز ترویة به مکه رسیده است آیا عمره تمتعش فوت شد و تبدیل به افراد شد؟ قال لا، تا غروب شمس وقت دارد.
روایت دوم: صحیحه علی بن یقطین قال : سألت أبا الحسن موسى ( علیه السلام ) عن الرجل والمرأة یتمتعان بالعمرة إلى الحج ثم یدخلان مکة یوم عرفة ، کیف یصنعان ؟ قال : یجعلانها حجة مفردة ، وحد المتعة إلى یوم الترویة .
دو روایت دیگر است که سندها را مراجعه کنید باب 21 ابواب اقسام حج حدیث 12 عن عمر بن یزید و حدیث 9 عن اسحاق بن عبدالله.
[1]. جلسه 36، مسلسل 636، سه شنبه، 94.10.15.
[2]. کذا فی المخطوط، لکن فی المصدر: صلاة الصبح.
[3]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 21، ح 14، ج11، ص300.
[4]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 20، ح10، ج11، ص294.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
دو روایتی که تحقیق داده شد، روایت عمر بن یزید صحیحه و روایت اسحاق بن عبدالله نامعتبر است.
طائفه سوم: حدّ عمره تمتع تا طلوع فجر از شب عرفه است.
روایت اول: صحیحه محمد بن مسلم قال : قلت لأبی عبد الله ( علیه السلام ) إلى متى یکون للحاج عمرة ؟ قال : إلى السحر من لیلة عرفة.[2] سند و دلالت تمام است.
روایت دوم: عن هشام بن سالم ومرازم وشعیب کلهم ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) فی الرجل المتمتع یدخل لیلة عرفة فیطوف ویسعى ثم یحرم ویأتی منى فقال: لا بأس . باب حدیث یکم .... کلهم عن ابی عبدالله علیه السلام فی الرجل المتمتع یدخل لیلة عرفة فیطوف و و یعسی ثم یحرم و یأتی منی قال لابأس.[3]
سند و دلالت تمام است. روشن است که این روایت نافی طوائف قبل است.
روایت سوم: عن الحلبی ، عن أحدهما. و عن حماد، عن محمد بن میمون قال : قدم أبو الحسن ( علیه السلام ) متمتعا لیلة عرفة فطاف وأحل وأتى جواریه ، ثم أحرم بالحج وخرج.[4]
بعضی به وجود محمد بن میمون در سند اشکال کردهاند، ببینید روایت به یک سند است یا دو سند و صحیحه است یا نه؟[5]
طائفه چهارم: حد عمره تمتع شب نهم است با ذکر ملاک.
این طائفه از جهتی با طائفه سوم هماهنگ است اما یک ملاک ذکر کرده که ما آن را طائفه مستقل قرار دادیم. گفته شده حد عمره تمتع این است که مردم را در منی درک کنی یعنی شب نهم که مردم در منی هستند بتوانی خودت را به منی برسانی. چند روایت است:
روایت اول: عن النضر ، عن شعیب العقرقوفی قال : خرجت أنا وحدید فانتهینا إلى البستان یوم الترویة فتقدمت على حمار ، فقدمت مکة ، فطفت وسعیت وأحللت من تمتعی ، ثم أحرمت بالحج ، وقدم حدید من اللیل فکتبت إلى أبی الحسن ( علیه السلام ) أستفتیه فی أمره ، فکتب إلی : مره یطوف ویسعى ویحل من متعته ویحرم بالحج ویلحق الناس بمنى ولا یبیتنّ بمکة.[6]
روایت را شیخ صدوق در من لایحضر آورده. اسناد شیخ صدوق به نضر که مقصود نضر بن سُوَید است صحیح است و نضر مطلق که حدود دویست و اندی روایت دارد مقصود نضر بن سوید است و هو ثقة. شعیب ابن معروف عقرقوفی هم ثقة عینٌ. روایت صحیحه است.
مدلول روایت این است که میگوید من و حدید روز ترویه به بستان نزدیک مکه رسیدیم و من خودم را به مکه رساندم و عمره را انجام دادم و محرم شدم برای حج اما حدید با من نیامد و شب عرفه وارد مکه شد. نامهای برای امام هفتم نوشتم و امام پاسخ دادند، نفرمودند وقتش تمام شده بوده بلکه فرمودند اعمال عمره تمتع را انجام دهد سپس محرم شود برای حج شب نهم و خود را به مردم در منی برساند و شب را در مکه نماند.
روایت دوم: صحیحه مراضم بن حکیم قال : قلت لأبی عبد الله ( علیه السلام ) : المتمتع یدخل لیلة عرفة مکة ، أو المرأة الحائض متى یکون لها المتعة ؟ قال : ما أدرکوا الناس بمنى. [7]
بعضی گفتهاند دلالت این طائفه چنین است که از جهتی رفتن شب نهم به منی مستحب است و واجب نیست انسان حتما شب نهم خودش را به منی برساند پس اینکه امام میفرمایند ما أدرکوا الناس بمنی این عنوان مشیر است و معنایش این است که بتوانی با آنها به عرفات بروی، و الا وصول به منی دخالت ندارد زیرا رفتن به منی واجب نیست.
طائفه پنجم: وقت عمره تمتع تا زوال شمس از روز عرفه است.
روایت اول: صحیحه جمیل بن دُرّاج عن ابی عبدالله علیه السلام قال المتمتع له المتعة إلی زوال الشمس من یوم عرفة و له الحج إلى زوال الشمس من یوم النحر[8].
اگر کسی صبح عرفه در مکه بود و تا قبل از اذان ظهر تقصیر کرد و خودش را به وقوف رکنی عرفات رسانید عملش صحیح است. اما اگر بعض اعمال عمره تمتع بعد از زوال بود دیگر عمرهاش باطل است و حجش تبدیل به افراد میشود.
روایت دوم: عن محمد بن مسرور یا محمد بن سرو قال: کتبت إلى أبی الحسن الثالث ( علیه السلام ) : ما تقول فی رجل متمتع بالعمرة إلى الحج وافى غداة عرفة و خرج الناس من منى إلى عرفات ، أعمرته قائمة أو قد ذهبت منه ؟ إلى أی وقت عمرته قائمة إذا کان متمتعا بالعمرة إلى الحج ، فلم یواف یوم الترویة و لا لیلة الترویة ، فکیف یصنع ؟ فوقع ( علیه السلام): ساعة یدخل مکة، إن شاء الله یطوف و یصلی رکعتین، و یسعى و یقصر، و یحرم بحجته و یمضى إلى الموقف ، و یفیض مع الامام.[9]
سند روایت محمد بن مسرور کما ذکر صاحب وسائل یا محمد بن سرو کما فی المصادر، مجهول است. صاحب معالم در منتقی الجمان[10] فرموده است محمد بن سرو در این حدیث ممکن است از غلط نساخ باشد و راوی محمد بن جزک است که از اصحاب امام هادی است و ثقه است عبدالله بن جعفر حمیری راوی قبل چند روایت از محمد بن جزک دارد و روایتی از محمد بن سرو ندارد پس روایت معتبر است.
عرض میکنیم: کلام صاحب معالم هر چند احتمال معتنابهی است در مسأله لکن به حد وثوق که انسان اطمینان پیدا کند راوی محمد بن جزک است نمیرسد لذا این روایت سندا معتبر نیست و فقط مؤید است. دلالت روایت هم روشن است.
[1]. جلسه 37، مسلسل 637، چهارشنبه، 94.10.16.
[2]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، ح9، ج11، ص293.
[3]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، ح1، ج11، ص291.
[4]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، ح2، ج11، ص291.
[5]. در ادامه روایت در وسائل الشیعة آمده است: و رواه الکلینی عن عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد ، عن الحسین ابن سعید ، عن حماد بن عیسى ، عن محمد بن میمون. و رواه الشیخ بإسناده عن محمد بن یعقوب، و کذا الذی قبله.
[6]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، ح4، ج11، ص292.
[7]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 20، ح14، ج11، ص295.
[8]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 20، ح15، ج11، ص295.
[9]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 20، ح16، ج11، ص295.
[10]. منتقی الجمان، ج3، ص340.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم[1]
نسبت به سند صحیحه جمیل بن درّاج اشکالی مطرح شده که در نتیجه هر دو روایت طائفه پنجم سندا ضعیف است.
اشکال: سند حدیث چنین است که سعد بن عبدالله عن محمد بن عیسی عن إبن أبی عمیر عن جمیل بن درّاج. محمد بن عیسی در این طبقه مشترک است بین دو نفر محمد بن عیسی بن عُبید یقطینی و محمد بن عیسی بن عبدالله ابن سعد بن مالک الأشعری. اگر هم با وجود توقف شیخ صدوق در یقطینی به جهت استناء استادش ابن ولید از روایات نوادر الحکمه بگوییم ضعیف است اما محمد بن عیسی بن عبید ثقه است لکن محمد عیسی أشعری هر چند محقق خوئی او را توثیق کرده است اما گفته شده توثیق مستند به وجودش در اسناد کامل الزیارة است و محقق خوئی هم از این مبنا برگشتهاند لذا محمد بن عیسی أشعری توثیق ندارد و مجهول است، پس محمد بن عیسی دائر بین ثقه و مجهول است و روایت معتبر نخواهد بود.
عرض میکنیم: از کلمات بعضی استفاده میشود که محمد بن عیسی در این حدیث محمد بن عیسی یقطینی است نه ابن سعد أشعری، زیرا سعد بن عبدالله از اشعری صریحا روایت ندارد اما از یقطینی روایت دارد پس محمد بن عیسی حمل میشود بر یقطینی و او هم که ثقه است.
این کلام صحیح نیست زیرا از جهتی اتحاد طبقه مسلم است و از جهتی دیگر سعد بن عبدالله أبی خلف أشعری قمی است و محمد بن عیسی بن عبدالله هم أشعری قمی است و هر دو از وجوه قمیین هستند بعید نیست که سعد بن عبدالله چنانکه از محمد بن عیسی یقطینی روایت دارد از محمد بن عیسی أشعری قمی هم داشته باشد و اتفاقا وجهی از وجوه قمیین بوده و لقبش را به جهت شهرتش ذکر نکرده. لذا با این نکته بعض اعلام مشکل تردید حل نمیشود. چنانکه مانند مرحوم حکیم و محقق خوئی که در مواردی این محمد بن عیسی را مشترک میدانند نکته قوی است و دافع ندارد. لکن به نظر ما محمد بن عیسی بن عبدالله أشعری هم ثقه است. زیرا نجاشی از او تعبیر میکند به شیخ القمیین وجه الأشاعرة. جایگاه حدیثی قمیین مخصوصا طائفه أشاعره آنان با پیگیری در تایخ و حدیث میبینیم ارکان حدیث شیعه هستند. وقتی نجاشی تعبیر میکند به شیخ القمیین وجه الأشاعره مقدّم و پیشانی اشاعره است این جمله بالاتر از وثاقت را برای محمد بن عیسی اشعری ثابت میکند لذا او ثقه است مانند یقطینی. نتیجه اینکه این روایت و بیش از هزار روایت که محمد بن عیسی در آنها آمده است و مشترک بین یقطینی و اشعری قمی است احتیاج به رجوع به راوی و مروی عنه ندارد و هر دو ثقهاند. لذا صحیحه جمیل بن دراج مثبت مدلول طائفه پنجم خواهد بود.
طائفه ششم: حد ضیق وقت فوت وقوف به عرفات.
محقق خوئی و بعض تلامذه شان معتقدند اگر کسی عمره تمتع را هرچند بعد از زوال روز عرفه انجام داد اما به مسمای وقوف عرفات رسید عملش مجزی است و حجش تبدیل به افراد نمیشود. بر این قول به صحیحه حلبی تمسک شده است. سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَهَلَّ بِالْحَجِّ- وَ الْعُمْرَةِ جَمِیعاً ثُمَّ قَدِمَ مَکَّةَ وَ النَّاسُ بِعَرَفَاتٍ- فَخَشِیَ إِنْ هُوَ طَافَ وَ سَعَى بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- أَنْ یَفُوتَهُ الْمَوْقِفُ قَالَ یَدَعُ الْعُمْرَةَ- فَإِذَا أَتَمَّ حَجَّهُ صَنَعَ کَمَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ وَ لَا هَدْیَ عَلَیْهِ.[2]
سائل میگوید فردی نیت حج و عمره کرده یعنی حج تمتع زیرا افراد که حج و عمره اش با هم نیست و زمانی به مکه رسید که مردم در عرفات بودند، میترسد اگر طواف و سعی انجام دهد با غروب آفتاب موقف فوت شود. حضرت میفرمایند عمره را ترک کند دنبال حج افراد برود. در سؤال سائل گویا این مسأله مرتکز و مورد تأیید است که اگر کسی بتواند خود را به موقف برساند با اعمال عمره مشکلی ندارد.
ممکن است اطلاق روایت محمد بن سرو را هم مطابق بدانیم بر این طائفه نه طائفه پنجم. اگر روایت صحیح باشد امام پاسخ میدهند اگر ساعتی که وارد مکه میشود چه قبل زوال چه بعد زوال، اعمال عمره انجام دهد و یمضی الی الموقف و یفیض مع الامام و خودش را به عرفات برساند و با امیر الحاج از عرفات به مشعر کوچ کند لذا میبینید محقق خوئی و بعض تلامذهشان طبق همین طائفه فتوی میدهند که زمان ضیق عمره زمانی است که خوف فوت موقف داشته باشد. لذا اگر توانست عمره را انجام دهد هر چند بعد زوال و ده دقیقه روز را در عرفات درک کند عمره تمتع او صحیح است.
[1]. جلسه 38، مسلسل 638، شنبه، 94.10.19.
[2]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب21، ح6، ج11، ص297.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم[1]
کیفیت تعامل با طوائف ششگانه روایات
طوائف شش گانه روایات در حد ضیق وقت عمره تمتع ذکر شد. بدون شبهه ظاهر این روایات بینشان تعارض است، یک روایت حد عمره را زوال شمس از یوم الترویة، دیگری غروب شمس یوم الترویة، یکی لیلة عرفه و دیگری زوال شمس عرفه میدانند پس تنافی دارند. آیا جمع بین روایات ممکن است یا نوبت به تعارض میرسد.
وجوهی در کیفیت تعامل با این روایات ذکر شده که به بعض آنها اشاره میکنیم:
وجه اول:
حمل روایات بر تخییر
گفته شده روایات را حمل میکنیم بر تخییر لذا میگوییم از زوال یوم الترویة متمتع تا وقتی که خودش را به مسمای وقوف اختیاری برساند مخیر است عصر روز ترویة، شب عرفه، صبح عرفه یا عصر عرفه حجش را افراد قرار دهد یا عمره تمتع انجام دهد و سپس حج تمتع. این تخییر باید بررسی شود که بر چه اساسی است دو احتمال دارد:
احتمال اول:
تخییر در مسأله اصولیه
بعضی معتقدند عند التعارض وظیفه أخذ به مرجحات و پس از آن تخییر است.
عرض میکنیم: اولا: محققان قائلاند مرحله بعد از أخذ به مرجحات تعارض و تساقط است، نه أخذ به تخییر.
ثانیا: اگر تخییر در مسأله اصولیه قائل شدید، تخییر و انتخاب یکی از اطراف تعارض در مسأله اصولیه وظیفه مجتهد در مقام إفتاء است نه تخییر مقلد در اختیار یکی از اطراف تعارض. لذا این احتمال در تخییر ساقط است.
احتمال دوم:
تخییر در مسأله فقهیة
تخییر به جهت جمع عرفی بین چند دلیل است. به عنوان مثال در أدله وارد شده است إن أفطرت فأعتق رقبة، روایت دیگر میگوید إن أفطرت فأطعم ستین مسکینا، روایت سوم هم میگوید إن افطرت فصم شهرین متتابعین. ظهور صیغه امر به اطلاق و مقدمات حکمت در تعیین است، که کلُّ واحدٍ از این ثلاثه بر مفطر واجب است، اما قرینه داریم که جمع بین خصال کفاره لازم نیست بلکه جمع عرفی اقتضاء دارد از اطلاق هر دلیل در تعیین رفع ید کنیم و روایات را حمل کنیم بر تخییر، گویا امام فرموده است إن أفطرت فأعتق رقبة أو أطعم ستین مسکینا أو صم شهرین متتابعین که تخییر در مسأله فقهی باشد. در ما نحن فیه هم به این گونه مشی شود که چند وظیفه و طائفه از روایات وارد شده است اگر چه هر طائفهای به اطلاق ظهور در تعیّن دارد، اما به قرینه سایر طوائف از این تعیّن رفع ید میکنیم و طوائف را حمل بر تخییر میکنیم. پس انسان مخیر است یا به طائفه اول عمل کند یا به دوم یا سوم.
عرض میکنیم: اگر در مواردی ادله و روایات در مقام تحدید و نفی و اثبات نباشند و صرفا دلالت کنند بر حکم شرعی مانند وجوب، و تعین به حکم اطلاق و مقدمات حکمت باشد، میتوان در این أدله را حمل بر تخییر کرد و عرف هم میپذیرد، اما اگر در مواردی روایات و أدله در مقام تحدید و نفی و اثبات باشند یک طائفه، طائفه دیگر را نفی میکند، در این موارد جمع عرفی حمل بر تخییر نیست. در ما نحن فیه یک طائفه میگوید إذا قدمتَ مکة یوم الترویة و قد غربت الشمس فلیس لک متعة. طائفه دیگر صحیحه حلبی است که میگوید لیلة عرفه حق داری تمتع انجام دهی و طائفه سوم میگوید روز عرفه هم تا زوال شمس میتوانی عمره تمتع انجام دهی هر حدیثی نافی سایر طوائف است. اگر آن مثال چنین بود که إن أفطرت فاعتق رقبة و لاتصم شهرین متتابیعن در این صورت تخییر بی معنا بود. اینجا هم چنین است.
پس قول به تخییر وجه جمع طوائف نیست نه تخییر در مسأله اصولیه نه به عنوان تخییر در مسأله فقهیه.
وجه دوم:
محقق خوئی مطلب مفصلی دارند که نکات مهمش را بیان میکنیم.
نکته اول:
میفرمایند در مبحث عمره و حج تمع و جواز عدول یا وجوب استدامه صرف نظر از روایات شش گانه باید بررسی کنیم مقتضای قاعده چیست؟
میفرمایند بر کسی که حج تمتع واجب بوده یا پس از شروع استدامه اش واجب است علی القاعده این فرد باید اعمالش را ادامه دهد هر چند وقوف اختیاری عرفه و مسمی را هم درک نکند چون أدله میگوید کسی به وقوف اختیاری عرفه نرسید وقوف اضطراری است نه اینکه تبدیل شود.
به وقوف اضطراری عرفه هم شب دهم نرسید به وقوف به مشعر رسید باز هم باید حجش را ادامه دهد و صحیح است. در جای خودش میگوییم من أدرک المشعر فقد أدرک الحج. بله اگر کسی به هر دلیل به وقوف عرفه و مشعر نرسید حج و عمرهاش باطل است یا تبدیل به عمره مفرده میشود بحثی است که در جای خودش باید مطرح شود اما علی القاعده وظیفه انسان این است که عمره و حج را اتمام کند هر چند وقوف اختیاری و اضطراری عرفه را نرسد.
نکته دوم:
ایشان در طائفه ششم که صحیحه حلبی بود یک اشکال و جواب را مطرح میکنند سپس دلالت این طائفه را تثبیت میکنند. محقق خوئی فرمودند مضمون صحیحه حلبی درک مسمای وقوف است و موقف هر چند به لحظهای از روز باید درک شود.
مرحوم حکیم فرمودهاند مضمون صحیحه حلبی خوف وصول به تمام وقوف است، زیرا هر چند رکن وقوف در عرفات چند دقیقه است اما آنچه که واجب است در وقوف از زوال ظهر تا غروب آفتاب است. در حدیث نیامده أن یفوته الموقف الرکنی بلکه اطلاق حدیث اقتضاء دارد که بگوییم صحیحه دلالت میکند ملاک در عدول خوف فوت تمام الموقف است نه مسمی الوقوف، لذا مدلول طائفه ششم هم مانند طائفه قبلی است که میگوید اگر موقف و ظهر عرفه را در عرفات درک کردی عمره تمتعات صحیح است و عدول نمیخواهد.
محقق خوئی با بیانات مبسوطی این برداشت مرحوم حکیم را رد میکنند[2] و تأکید میکنند صحیحه حلبی ظهور دارد در در فوت مسمای وقوف نه تمام وقوف، میفرمایند:
اولا: سلّمنا که این روایت به اطلاق دلالت کند بر تمام وقوف، یفوته الموقف یعنی تمام موقف واجب یعنی میترسد به عرفات نرسد تا غروب. پس چون در روایت نیامده وقوف رکنی لذا مراد تمام وقوف است اما روایت طائفه پنجم که صحیحه جمیل است نص است در اینکه مسمای وقوف کافی است لذا به قرینه آن نص دست از این ظاهر برمیداریم و خشی أن یفوته الموقف یعنی خشی أن یفوته مسمای وقوف. چگونه صحیحه جمیل نص در مسمای وقوف است؟ صحیحه جمیل یک جمله دارد که المتمتع له المتعة إلی زوال الشمس از عرفه. خوئی میگوید این جمله را تحلیل کنید. فاصله مکه و عرفات برید فی برید است طبق روایات و حداقل چهار فرسخ است لذا در روایات تصریح شده نمازش را حاجی در عرفات قصر بخواند. حال کسی که تا ظهر در مکه است طبق این روایت میخواهد عمره تمتع انجام دهد در آن زمان فرض کنید اذان ظهر عمره تمتعش تمام شده و میخواهد چهار فرسخ برود و خود را به عرفات برساند حداقل چهار ساعت طول میکشد پس لامحاله مدت زیادی از زمان وقوف را از دست داده است، صحیحه جمیل میگوید به مسمای وقوف برسد کافی است. نص در این مطلب است که المتمتع له المتعة الی زوال الشمس. فرض کنید صحیحه حلبی بگوید همه موقف را باید درک کند. دلالت صحیحه حلبی به اطلاق است و دلالت صحیحه جمیل بر عدم لزوم درک همه موقف به نص است و صحیحه جمیل قرینه است لذا دست از اطلاق صحیحه حلبی برداریم. یفوته الموقف یعنی میترسد مسمای وقوف فوت شود. فعلیه طائفه ششم به حکم این قرینه مضمونش این است که اگر کسی ترسید مسمای وقوف را درک نکند وظیفه اش تبدیل میشود و الا فلا.
[1]. جلسه 39، مسلسل 639، یکشنبه، 94.10.20.
[2]. و ربما قیل: ان الوقوف الواجب إنما هو من الزوال إلى الغروب ... معتمد العروة الوثقى، ج2، ص: 296.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
ثانیا: میفرمایند احتیاج به قرینه خارجیه صحیحه جمیل نداریم بلکه خود صحیحه حلبی دلالت میکند فوت موقف یعنی فوت مسمای وقوف، زیرا در سؤال آمده ثم قدم مکه و الناس بعرفات، مردم از ظهر عرفه در عرفات هستند، لذا این فرد که اول ظهر در مکه است چه اعمال انجام دهد یا نه، مسیر چهار فرسخ مکه را که تا عرفات طی کند به مسمای وقوف میرسد نه به تمام موقف.
ثالثا: جواب سوم ایشان نیاز به ذکر مقدمه دارد.
مقدمه اصولی: جزء در واجبات مرکب
محقق خوئی ذیل بحث الجزء ما ینتفی المرکب بإنتفائه، دو نتیجه میگیرند:
1ـ در عبادات جزء مستحب نداریم، قنوت جزء مستحب نماز نیست زیرا با ترک آن نماز منتفی نیست. مستحبات عمل مستقل هستند که در بین واجب قرار گرفتهاند.
2ـ در واجبات هم أجزائی که فقهاء گمان میکنند جزء واجب است لکن واجب به إنتفاء آن منتفی نمیشود آنها هم در حقیقت جزء واجب نیستند بلکه واجبات مستقلی هستند که مکانشان ضمن این واجب است. لذا ایشان میفرمایند مبیت در منی و رمی جمرات جزء حج نیست، زیرا از طرفی واجب است و از طرف دیگر اگر کسی عمدا آنها را ترک کند حجش باطل نمیشود.[2] بعد مقدمه
میفرمایند فقهاء میگویند وقوف در عرفه از ظهر عرفه تا غروب واجب است اما آنچه ترکش سبب بطلان حج است مسمای وقوف میباشد، پس سایر لحظات وقوف بیشتر از مسمای آن، واجب مستقل است و جزء حج نیست. پس این روایات که میگوید باید به موقف برسی یعنی همان جزء رکنی. سایر لحظات توقف واجب مستقل است و ارتباط به حج ندارد.
نکته سوم:
نکته سوم در مدعای محقق خوئی نسبت به تعامل با این طوائف ششگانه طرح ادعای تعارض مستقر است. گویا ایشان جمع عرفی و حمل بر تقیه را هم قبول نمیکنند، میفرمایند طائفه 5 و 6 صحیحه جمیل و حلبی که میگویند ضیق وقت به معنای خوف نرسیدن به وقوف رکنی و مسمای وقوف است این دو صحیحه در مقام تعارض مرجح دارند، و مرجحشان موافقت با سنت است، لذا ملاک این خواهد شد که کسی در مکه است هر وقت که باشد صبح ترویه، عصر ترویه، صبح عرفه، عصر عرفه یا شب عرفه، تا جایی که میتواند بعد اعمال عمره خودش را به مسمای وقوف برساند میتواند عمره تمتع انجام دهد. اگر ترسید به مسمای وقوف نرسد آنجا عمره تمتعش تبدیل میشود به حج افراد.
مقصود از موافقت با سنت هم اطلاقاتی است که در بحث قاعده کلی ایشان تثبیت کردند که آن اطلاقات مفادش این است که انسان عمرهای که شروع کرده را باید تمام کند. این دو صحیحه هم میگوید اگر عمره را صبح ترویة، عصر ترویه، شب عرفه یا صبح عرفه هم شروع کردی باید تمام کنی مگر زمانی که بترسی وقوف رکنی از تو فوت شود.
عرض میکنیم: در کلام محقق خوئی اشکالاتی هست که به بعض آنها اشاره میکنیم:
اشکال اول: غیر از صحیحه جمیل و حلبی، روایات صحیحهای در این طوائف است که قطع به صدور بعض اینها داریم، اینکه به راحتی اینها را کنار بگذاریم خیلی بعید است.[3]
اشکال دوم: اگر بخواهیم از اطلاق روایات قاعدهای اتخاذ کنیم و صرف نظر از این روایات متعارض بخواهیم ترسیم قاعده کنیم چنانکه در کلمات محقق خوئی هم آمده قاعده اینگونه است که روایات و آیه قرآن میگوید أتموا الحج و العمرة لله، از طرف دیگر اگر کسی عذر داشت حتی به وقوف اختیاری عرفه هم نرسید، وقوف اضطراری عرفه را هم درک نکرد حتی محقق خوئی هم میگویند سنت است که من أدرک المشعر فقد أدرک الحج. آیا اتمام عمره علی القاعده یک عذر نیست، أدله میگوید باید عمره تمتع را تمام کنی، حال علی القاعده اگر کسی صبح هشتم، عصر هشتم، شب نهم، صبح نهم حتی عصر نهم و روز عرفه در مکه بود قاعده اتمام عمره میگوید عمرهاش را باید تمام کند. سؤال این است که به درک وقوف عرفه نمیرسد قاعده میگوید وجوب اتمام عمره است و این عذر است هر چند به درک مشعر برسد و حتی طبق اطلاق روایت به درک اضطراری مشعر برسد. پس سنت و قاعدهای که ایشان ترسیم کردند با صحیحه حلبی و جمیل هم مخالف است، صحیحه جمیل و حلبی میگوید درک مسمای وقوف و رکن آن در عرفات لازم است لذا عمره را باید رها کند. سنت میگوید عذر دارد لذا عمره را ادامه دهد هر چند به مسمای وقوف به عرفه نرسد، پس این دو صحیحه موافق سنت نیستند.
اشکال سوم: جالب است که محقق خوئی صحیحه حلبی و جمیل را موافق دانستند و فرمودند این دو طائفه مرجح دارند، در حالی که صحیحه جمیل اگر مرجح دارد به همه مضمونش باید فتوا دهند و مضمونش این بود که المتمتع له المتعة إلی زوال الشمس یوم عرفه. پس بعد از اذان ظهر هر چند به مسمای وقوف برسد حق ندارد عمره انجام دهد. در حالی که ایشان فتوا میدهند اگر اعمال عمره عصر عرفه هم تمام شود و خود را به مسمای وقوف برساند عمره و حج صحیح است به ملاک صحیحه حلبی که در مقام تعارض مرجح دارند. تلمیذ ایشان هم در تعالیق مبسوطه توجه داشته به این نکته.
پس نگاه محقق خوئی در مقام فتوا و تعامل با طوائف سته مورد قبول نیست.
(ببینید امام چرا فتوا دادهاند وقوف اختیاری را باید از ظهر درک کند.)
[1]. جلسه 40، مسلسل 640، دوشنبه، 94.10.21.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
وجه سوم: تعارض و تقدیم طائفه ششم
مرحوم امام نظرشان این است که حد ضیق وقت عمره تا وقتی است که انسان به وقوف اختیاری عرفه که از ظهر عرفه آغاز میشود برسد. تفصیل دلیل مرحوم امام ذکر نشده اما از حاشیه عروه ایشان استفاده میشود سایر طوائف را به جز صحیحه جمیل و صحیحه حلبی را ساقط میدانند به هر دلیلی[2] مهم این است که حد ضیق وقت یا مسمای وقوف است یا تمام وقوف اختیاری است از ظهر عرفه گویا مرحوم امام أن یفوته الموقف را در طائفه ششم (صحیحه حلبی) مانند مرحوم حکیم معنا کردهاند یعنی تمام الموقف از او فوت نشود. صحیحه جمیل مهم است که محقق خوئی و دیگران گفتند نص است در اینکه مسمای وقوف کافی است، مرحوم امام در مقام توجیه میفرمایند صحیحه حلبی میگوید باید به تمام موقف برسد، صحیحه جمیل میگوید مسمی کافی است، بین این دو تعارض است، به قرینه صحیحه حلبی در ظاهر صحیحه جمیل تصرف میکنیم که مراد از صحیحه جمیل المتمتع له المتعه الی زوال الشمس من یوم عرفه یعنی المتمتع له المتعه اذا ادرک زوال الشمس من یوم عرفه مع الناس فی عرفات.
محقق خوئی صحیحه جمیل را نص در جواز عمره تا زوال شمس روز عرفه دانستند و به خاطر آن دست از ظهور صحیحه حلبی برداشتند، اما مرحوم امام بر عکس ایشان فرمودند صحیحه حلبی (أن یفوته الموقف) ظهور دارد در فوت تمام زمان وقوف و این قرینه است که در صحیحه جمیل تصرف کنیم و فتوا میدهند متمتع تا وقتی ظهر عرفه را در عرفات درک کند زمان برای عمره دارد.
عرض میکنیم: این تصرف مرحوم امام در این روایت جمع عرفی نیست. ظاهر روایت میگوید المتمتع له المتعه الی زوال الشمس من یوم عرفه، حمل این ظهور بر اینکه متمتع له المتعه الی ان یدرک زوال عرفه مع الناس این را عرف نمیپذرید.
علاوه بر اینکه به حکم کدام قرینه از این ظهور رفع ید میکنید. تنها قرینه مرحوم امام جمع بین روایات و صحیحه حلبی است که دلالت صحیحه حلبی بر شمول تمام موقف اول کلام است دیروز گفتیم راوی سؤآل میکند مکلف به مکه رسیده و الناس فی عرفات، این به احتمال قوی مسمای وقوف است نه تمام الموقف پس خود صحیحه حلبی دلالتش بر لزوم درک تمام الموقف اول کلام است. مرحوم امام بخاطر این روایت دست از ظهور صحیحه جمیل برمیدارند. این قرینیت ندارد و خود این روایت معلوم نیست مضمونش تمام الموقف باشد تا به این قرینه، روایت دیگر را حمل بر تمام الموقف کنیم.[3]
تا اینجا شیوه تعامل محقق خوئی و مرحوم امام با روایات صحیح نیست.
وجه چهارم: نظریه مختار در تعامل با روایات
قبل از بیان نظریه مختار، دو مقدمه بیان میکنیم:
مقدمه اول: حج قران نزد امامیه و اهل سنت
هویت حج قران بین شیعه و اهل سنت تفاوت ماهوی دارد. نزد امامیه حج قران همان حج افراد است إلا در یک تفاوت که سوق الهدی (اشعار و تقلیید) باشد. اما اهل سنت قاطبة از حج قران معنای دیگری را اراده میکنند که دو مصداق دارد:
1ـ حج قران این است که از لحظه اول حاجی در اشهر حج نیت کند حج و عمره را، یک احرام هم برای حج است هم عمره، آنگاه بعد از مبیت به منی وقتی میآید مکه طواف و سعی انجام میدهد جمع کثیری از اهل سنت میگویند یک طواف و یک سعی هم به نیت حج انجام میدهد هم به نیت عمره و بعد هم یک تقصیر برای عمره انجام میدهد و اعمالش هم حج محسوب میشود هم عمره. بعضشان میگویند وقتی به مکه بازمیگردد دو طواف و دو سعی انجام میدهد یکی به نیت حج یکی هم عمره اما قران بینهما است و در ضمن هم انجام میشود.
2ـ حاجی نیت میکند عمره را مثلا عمره تمتع پس از نیت عمره تمتع و محرم شدن به هر دلیل میتواند نیت حج را هم به عمرهاش ضمیمه کند بگوید همان احرام برای حج من هم هست و بعد برود اعمال حج را انجام دهد و برگردد طبق قول اکثر یک طواف و یک سعی انجام دهد که برای حج و عمره حساب میشود یا دو طواف و دو سعی انجام دهد برای حج و عمره طبق نظر بعضی (حنفیه و بعض متقدمانشان) و همین حج قران را نسبت میدهند به عایشه که احرام بست برای عمره تمتع در حجة الوداع و معذور شد نتوانست برای طواف وارد مسجد شود پیامبر فرمودند اعمال حج را انجام دهد اهل سنت حمل میکنند بر حج قران نه عدول به افراد و میگویند عایشه بعدا یک طواف و یک سعی انجام داد هم برای حج هم برای عمره. لذا قاطبه اهل سنت موضوعی به عنوان ضیق وقت برای عمره تمتع ندارند، بلکه وظیفهشان روشن است که چه ضیق وقت بشود یا نشود میتواند نیت حج را داخل کند در عمره برود منی و عرفات برگردد بعد اعمال حج و عمره را با هم انجام دهد.
مراجعه کنید به فتح العزیز رافعی 7/123 المجوع نووی 7/162 بدایع الصنایع 2/167 الشرح الکبیر 2/28 این عبارت را دارند که اتفق جمهور العلماء علی جواز إدخال الحج علی العمره. اختلاف دارند اگر کسی احرام حج را نیت کرد آیا جایز است عمره را هم داخل حج کند یا نه.[4]
نتیجه: اهل سنت موضوع ضیق وقت برای عمره تمتع ندارند و هر وقت احساس کرد ضیق وقت است تبدیلش میکند به قران لکن عند الشیعة الإمامیة به هیچ وجه قران بین حج و عمره مشروع نیست که نیت کند عمره را بعد حج هم ضمیمه کند و یک احرام و بعد حج و عمره انجام شود یا از اول هر دو را با هم نیت کند. اینگونه حج قران نزد شیعه امامیه مشروع نیست.
[1]. جلسه 41، مسلسل 641، سه شنبه، 94.10.22.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
مقدمه دوم: هدف تقیه حفظ شیعه
أئمه معصومین برای حفظ شیعیان و انگشت نما نشدن آنها در بین سایر امت اسلامی تلاش فراوان میکردند و یکی از اهداف مهم تقیه این بوده است که شیعه عملی انجام ندهد که حاکمیت یا اهل سنت تمایز آنها را از سایر مذاهب درک کنند، لذا در بسیاری از احکام فقهی اجتماعی را که در مرئی و منظر مردم بوده و سبب تمایز شیعه از دیگران میشده است هم خودشان تقیه را رعایت میکردند هم به پیروانشان تعلیم میدادند کاری نکنند که دیگران آنان را به مخالفت با خودشان بشناسند. امام جواد علیه السلام میفرمایند إذا کانت التقیة فلا تقنت و أنا أتقلد هذا. یا میبینیم امام عسگری علیه السلام میفرمایند لو اجتمعتم علی أمر واحد لصدّقکم الناس علینا و لکان أقل لبقائنا و بقائکم. یا لو اجتمعتم علی امر واحد لأُخذ برقابکم. در مسأله قران در طواف، اهل سنت قاطبة در طواف واجب هم قران دارند. سألت ابا الحسن علیه السلام عن رجل یطوف یقرن بین اسبوعین فقال ان شئت رویت لک عن اهل المدینة قلت والله لیس لی حاجة فی ذلک جعلت فداک و لکن أرو ما ادین الله به عزوجل فقال لا تقرن بین اسبوعین کلما طفت اسبوعین فصل رکعتین اما انا فربما قرنت الثلاث و الأربعة فنظرت إلیه فقال إنی مع هؤلاء. مسلما در موارد مختلف شاهدیم که مصداق بارز تقیه جدا نشدن از صفوف آنها است.
اهل سنت متفقا لازم میدانند بودن شب عرفه را در منی لذا قاطبه آنان یوم الترویة حرکت میکنند برای وصول به منی و غالبا ظهر یوم الترویة حرکت میکنند و در بعض تواریخ و موارد داشته ایم عصر یوم الترویة که چند ساعتی از شب را در منی بمانند و سنت قاطبه اهل سنت این بوده است که دیگر شب عرفه اواخر شب میشد در مکه کسی نمیماند و همه میرفتند به سمت منی برای بقاء در منی. اگر اهل بیت حکم واقعی را برای مردم بیان کنند که شما تا مسمای وقوف به عرفه وقت دارید و ملاک این است که خودتان را به عرفه برسانید به هر شکلی نتیجه این است که این سنت شود و قوافلی که دیرتر میآیند یوم الترویة صبح و عصرش و شب عرفه و صبح عرفه را در مکه بمانند برای انجام اعمال، بقاء شیعه در مکه در حالی که قاطبه اهل سنت به طرف منی حرکت میکنند خطر است برای شیعه. لذا با اینکه شب نهم بودن در منی برای ما شیعه واجب نیست و سنت مفروضه نیست بلکه مستحب است، عملا میتوانیم مانند این سالها در مکه بمانیم و نصب شب نهم صبح عرفه مستقیم به عرفات برویم اما در روایات این باب صحیحه عقرقوفی میگوید شب رسیده عملش را انجام بدهد و یلحق الناس بمنی و لایبیتنّ بمکه، اگر منی مستحب است چرا نباید در مکه بخوابد و باید به منی برود اینکه واجب نیست اما مهم این است که از صفوف مردم جدا نشوید. صحیحه مرازم را ببینید که امام میفرمایند قال ما أدرکوا الناس بمنی. یا روایت دیگر که المتمتع یطوف بالبیت و یسعی بین الصفا و المروة ما أدرکوا الناس بمنی. اینکه واجب نیست اما امام میفرمایند چنین کن. لذا در این روایات این نکته باید دقت شود که در روایات صحیحه ما أدرکوا الناس بمنی اینکه ویژگی ندارد وجوب هم ندارد لامحاله تقیه و همراهی با آنان است. روایاتی که میگوید زوال شمس از یوم الترویة زمان عمره تمام است اشاره به آن زمانی است که امیر الحاج اهل سنت اذان ظهر یوم الترویة که میشد حرکت میکرد پشت سرش همه مسلمانان به طرف منی حرکت میکردند آن روایتی که میگوید تا عصر عرفه وقت دارید ظاهرا اختصاص داشته به زمانی که در آن زمان عصر یوم الترویة حرکت میکردند به طرف منی میرفتند و چون در زمان امام رضا علیه السلام این طریقه نسخ شده بود و از تاریخ هم استفاده میشود که ظهر یوم الترویه به طرف منی میرفتند راوی سؤال میکند از امام صادق علیه السلام روایت داریم ظهر یوم الترویة و از امام کاظم علیه السلام عصر یوم الترویه حضرت میگوید نه خیر زوال شمس بروید.
به نظر ما این روایات قضیه فی واقعه است به این جهت که شیعیان تمایز نداشته باشند لذا اگر میبینیم قدمای از فقهاء از این روایات اعراض کردهاند اعراض وجه صحیحی دارد که آنان میدانستند که این طوائفی که زوال یوم الترویة عصر یوم الترویة شب عرفه اعمال انجام دهد ولی لایبیتن بمکه و خود را به منی برسان همه اینها قضیه خارجیه است و یک ملاک داشته که تقیه بوده و هماهنگی با سایر مردم در رفتن به منی. لذا مهم به نظر ما دو طائفه است که در بیان حکم واقعی است و تقیه نیست یکی صحیحه جمیل و دیگری صحیحه حلبی است. این دو روایت مسلما در بیان حکم واقعی است که موقف را بتوانی درک کنی و به وقوف عرفه برسی. به نظر ما در یک نکته حق با محقق خوئی است نه مرحوم امام که در هر دو روایت قرینه داریم که مسمای وقوف ملاک است هم صحیحه حلبی میگوید و الناس بعرفات امام میفرمایند اگر موقف فوت نمیشود اعمال انجام دهد لذا مسمای موقف است و صحیحه جمیل هم مسلما مسمای وقوف مد نظر است به حکم همین قرینه که میفرمایند تا زوال شمس عرفه میتوانی اعمال انجام دهی. انما الکلام در این است که در صحیحه جمیل یک قید دیگر هم ذکر شده است که انسان عمره تمتع را تا زوال شمس یوم عرفه میتواند انجام دهد یعنی اگر بعد از ظهر شد هر چند به مسمای وقوف برسد نمیتواند اعمال تمتع انجام دهد نسبت به این قید دو احتمال است:
احتمال اول:
عنوان مشیر باشد خودش دخالت در حکم نداشته باشد یعنی کسی که تا ظهر در مکه بود خودش را میتواند به مسمای وقوف برساند اما غالبا اگر از ظهر گذشت حتی مسمای وقوف را نمیتواند درک کند لذا ملاک مسمای وقوف است این هم عنوان مشیر است و دخالت در حکم ندارد پس طبق نظر محقق خوئی چنین است که اگر عصر عرفه اعمالش تمام شد میتواند به مسمای وقوف برسد صحیح است.
احتمال دوم:
این قید دخیل در حکم باشد و تا زوال شمس یوم عرفه وقت عمره تمتع است بعد از زوال وقت عمره نیست هر چند به مسمای وقوف هم برسد. قرینه بر مشیر بودن عنوان هم صحیحه حلبی است که قید زوال شمس را ندارد فقط فوت موقف را دارد مع ذلک در قرینیت مقداری تأمل داریم.
به نظر ما حداقل أحوط وجوبی آن است که اعمال عمره تمتع الی ظهر روز عرفه مجاز است.
لذا اگر حاجی دید اعمال عمره تمتعش تا قبل از زوال تمام نمیشود عمره تمتعش به حج افراد بدل میشود والله العالم بحقائق الأمور.
[1]. جلسه 42، مسلسل 642، چهارشنبه، 94.10.23.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
مطلب دوم:[2] إجزاء از حجة الإسلام
کسانی که وظیفهشان از حج تمتع تبدیل به افراد شد آیا عملشان مجزی است از حجة الإسلام یا خیر؟ دو احتمال است:
احتمال اول:
وظیفه واقعیه تبدیل نشده است بلکه صرفا برای رفع مشکل و خروج از احرام حج افراد انجام داده لذا باید سال بعد حج تمتع انجام دهد.
احتمال دوم:
تبدیل در این صورت تبدیل وظیفه واقعیه است و دیگر وظیفه این فرد حج افراد است لذا مجزی است. این احتمال دوم متبع است کما قاله المشهور. برای این احتمال دو دلیل قابل ارائه است:
دلیل اول:
تمسک به اطلاق مقامی است در روایاتی که وظیفه ضیق وقت را برای متمتع بیان کردهاند، روایات کثیرهای داریم که سؤال کنندگان در مقام بیان وظیفه این متمتعاند در همه این روایات که در مقام بیان بود ائمه فرمودند وظیفهاش تبدیل میشود به إفراد و در بعض روایات فرمودند بعد عمره هم انجام دهد صنع کما صنعت عایشه و دیگر اشارهای هم نشده که یحجّ مِن قابل نتیجه میگیریم همین عمل مجزی از وظیفه او خواهد بود.
دلیل دوم:
علاوه بر اینکه یک روایت اطلاق لفظی هم دارد: وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ فِی یَوْمِ عَرَفَةَ- وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَکَّةَ ثَلَاثَةُ أَمْیَالٍ- وَ هُوَ مُتَمَتِّعٌ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ- فَقَالَ یَقْطَعُ التَّلْبِیَةَ تَلْبِیَةَ الْمُتْعَةِ- وَ یُهِلُّ بِالْحَجِّ بِالتَّلْبِیَةِ إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ وَ یَمْضِی إِلَى عَرَفَاتٍ- فَیَقِفُ مَعَ النَّاسِ وَ یَقْضِی جَمِیعَ الْمَنَاسِکِ- وَ یُقِیمُ بِمَکَّةَ حَتَّى یَعْتَمِرَ عُمْرَةَ الْمُحَرَّمِ وَ لَا شَیْءَ عَلَیْهِ.[3]
کاملا محل بحث در سؤال ترسیم شده است کلام امام در این موضوع خارجی این است که اگر به مکه رود به مسمای وقوف عرفات نمیرسد لذا از همین فاصله سه میلی تلبیه تمتع را قطع کند و بعد از نماز صبح تلبیه میگوید برای حج یعنی عمرهاش تبدیل میشود به حج إفراد و به عرفات میرود و مناسک حج را انجام میدهد برمیگردد مکه و یک عمره هم در مکه انجام میدهد، عمره محرّم که فرمودهاند به جهت أفضلیت است و لاشیء علیه. این لاشیء علیه اطلاق دارد که هیچ وظیفه دیگری ندارد چه کفاره چه حج من قابل.
مطلب سوم: اتیان عمره مفرده در همان سال
حج افراد فی نفسه احتیاج به عمره مفرده در همان سال ندارد، آیا در حج إفراد عدولی هم نیاز به عمره مفرده نیست؟
از روایات استفاده میشود که وظیفه فرد اتیان یک عمره مفرده هم هست.
صحیحه جمیل میگفت: بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى وَ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ فَضَالَةَ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ- إِذَا قَدِمَتْ مَکَّةَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ- قَالَ تَمْضِی کَمَا هِیَ إِلَى عَرَفَاتٍ فَتَجْعَلُهَا حَجَّةً- ثُمَّ تُقِیمُ حَتَّى تَطْهُرَ فَتَخْرُجُ إِلَى التَّنْعِیمِ فَتُحْرِمُ- فَتَجْعَلُهَا عُمْرَةً قَالَ ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ کَمَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ.[4]
روایت در مقام بیان وظیفه کسی است که به جهت مشکل نمیتواند حج تمتع انجام دهد، جمله خبریه ظهور در وجوب دارد تمضی الی عرفات فتجعلها حجة ثم تقیم حتی تطهر فتخرج الی التنعیم فتحرم فتجعلها عمرة.
همچنین صحیحه زراره و یقیم بمکه حتی یعتمر عمرة المحرّم که الآن اشاره شد این ظهور در وجوب دارد.
فعلیه وظیفه این فرد بعد از تبدیل حج تمتع به افراد این است که یک عمره مفرده هم انجام دهد.
نتیجه مسأله پنجم: حد ضیق وقت عمره به احتیاط وجوبی تا ظهر روز عرفه است، کسی که با ضیق وقت وظیفهاش تبدیل به افراد شده هم باید بعدش عمره مفرده انجام دهد و این حج و عمرهاش مجزی از حج تمتع و حجة الإسلامش هم هست.
مسأله ششم خواهد آمد (متن مسأله ششم در تحریر لو علم من وظیفته التمتع ضیق الوقت عن إتمام العمرة و إدراک الحج قبل أن یدخل فی العمرة لا یبعد جواز العدول من الأول الى الافراد، بل لو علم حال الإحرام بضیق الوقت جاز له الإحرام بحج الافراد و إتیانه ثم إتیان عمرة مفردة بعده، و تم حجه و کفى عن حجة الإسلام، و لو دخل فی العمرة بنیة التمتع فی سعة الوقت و أخر الطواف و السعی متعمدا إلى أن ضاق الوقت ففی جواز العدول و کفایته إشکال، و الأحوط العدول و عدم الاکتفاء لو کان الحج واجبا علیه.)
[1]. جلسه 43، مسلسل 643، شنبه، 94.10.26.
[2]. مطلب اول در جلسه 34، مسلسل 634، شنبه، 94.10.12 گذشت.
[3]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 21، ح7، ج11، ص 298.
[4]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 21، ح2، ج11، ص 296.