A A A

میقات هفتم، هشتم و نهم (مکه، دویرة أهله و أدنی الحل)

مسأله هفتم: سه میقات دیگر

مرحوم امام بعد از بحث محاذات می‌فرمایند غیر از شش میقات مذکوره (پنج میقات معروف و یکی هم محاذات)، که میقات عمره تمتع است سه میقات دیگر هم باید برریس شود:

مورد اول: مکه

مکه میقات حج تمتع است. در سابق در شمارش اعمال حج به تفصیل میقات حج تمتع را بررسی کردیم.[5]

مورد دوم: دویرة اهله

گفته شده منزل میقات دو گروه است:

گروه اول: من کان منزله دون المیقات إلی مکة.

شکی نیست در اینکه دویرة الأهل فی الجمله میقات است نصّاً و فتوا و صاحب جواهر می‌فرماید: بلاخلاف فیه بل الإجماع بقسمیه علیه. روایات فراوانی هم داریم که صاحب وسائل بابی را اختصاص داده به این مسأله. صحیحه معاویه بن عمار باب 17 ابواب مواقیت من کان منزله دون الوقت الی مکه فلیحرم من منزله. صحیحه مِسمَع در همین باب عن ابی عبدالله علیه السلام إذا کان منزل الرجل دون ذات عرق إلی مکة فلیحرم من منزله.

اشکال: ممکن است اشکال شود که ذات عرق را که میقات ندانستید روایاتی که می‌گوید ذات عرق میقات است را حمل بر تقیه کردید و گفتید میقات تا غمرة است.

جواب: به استدلال ما ضرر نمی‌زند و فرض کنید میقات تا غمره باشد ذات عرق بعد از غمره است و کسی که منزلش بعد از ذات عرق باشد مسلما منزلش بعد المیقات است لذا باید از منزلش محرم شود و ذات عرق چه میقات باشد یا نه فردی که منزل‌اش بعد ذات عرق است پس منزلش بعد المیقات است به طرف مکه.

شهید ثانی نکته‌ای فرموده‌اند و مرحوم حکیم حاشیه بر آن دارند و محقق خوئی اشکالی به مرحوم حکیم دارند که به نظر ما کل مطلب ثمره‌ای ندارد و ساقط است لذا به اختصار اشاره می‌کنیم. شهید ثانی فرموده قرب و بعد گفته الی مکه باشد و اگر در عمره ملاک باشد قرب و بعد مسافت تا مکه لحاظ می‌شود زیرا کسی که می‌خواهد عمره انجام دهد اول بیاید مکه اما اگر فرد بخواهد برای حج إفراد محرم شود مسافت منزلش را تا عرفات حساب کند ببینید کمتر از مسافت میقات است یا نه؟ نه تا مکه زیرا حاج مفرد لازم نیست متوجه مکه بشود بلکه می‌تواند مستقیم برای اعمال به عرفات برود. مرحوم حکیم در مستمسک می‌فرمایند این نزاع لفظی است و در واقع کسی که منزلش دون المیقات إلی مکه است لازمه‌اش این است که به عرفات هم نزدی‌تر است منزلش لذا نزاعی نیست. محقق خوئی با توضیحاتی می‌فرمایند تفاوت است بین أقرب به مکه یا اقرب به عرفات، ممکن است فرد منزلش بین عرفات و مکه باشد یا کسی در جهت مقابلش باشد لذا منزلش به مکه اقرب باشد یا منزلش به عرفات أقرب باشد و در بعض صور احرام از میقات و در بعض صور احرام از مکه.

عرض می‌کنیم: ثمره‌ای برای این بحث نیست زیرا اصلا ملاک قرب و بعد مسافتی نیست که محاسبه شود چنانکه خود مرحوم حکیم و محقق خوئی هم قبول دارند که مضمون این روایات می‌گوید که افراد دو قسم هستند یا منزلشان قبل از میقات است به سمت مکه یا بعد از آن، اگر قبل از میقات است باید از آنجا محرم شود و اگر بعد از میقات است لازم نیست برگردد به میقات و در آنجا محرم شود بلکه از منزلش محرم می‌شود.

[1]. جلسه 93، مسلسل 693، یکشنبه، 95.02.05. دیروز به جهت سوم أیام البیض ماه رجب 1437 تعطیل بود. (وفات حضرت زینب سلام الله علیها هم دیروز بود).

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

نکته: منزل بین دو میقات باید به میقات دوم برود

کسی که منزلش بین المیقاتین باشد حکمش چیست؟ مثلا وادی فرع بعد از شجره و قبل جحفه است. حکم منوط به این است که در روایات و این أدله ما میقات را عام استغراقی بدانیم یا عام مجموعی؟ اگر "منزله دون المیقات" عام استغراقی باشد، حکم منحل می‌شود به تعداد افراد، یعنی من کان منزله دون میقاتٍ من هذه المواقیت إلی مکة، در نتیجه ساکن وادی فرع منزلش دون میقاتی از مواقیت است به مکه پس باید از منزلش محرم شود. هر چند در اصول بیان شده که اصل در عموم، استغراقی بودن است[2] لکن به نظر ما قرینه داریم که عموم در این روایات به نحو عام مجموعی است. قرینه هم روایت هشتم باب 17 صحیحه معاویة بن عمار من کان منزله دون هذه المواقیت مما یلی مکه فمیقاته منزله. این روایت ظهور دارد در اینکه مقصود عام مجموعی است هر کسی که منزلش دون این مواقیت باشد مما یلی مکه، اگر عام استغراقی بود باید می‌فرمودند دون میقاتٍ من هذه المواقیت. پس کسی که منزلش بین دو میقات است باید به میقات دوم برود و در مثال به جحفه باید برود.

گروه دوم: اهل مکه

گروه دومی که گفته شده میقاتشان منزل آنان است اهل مکه هستند. روشن است که حج تمتع آنان از شهر مکه است، بحث در دو مورد دیگر است یکی مکی که اگر حج قران یا افراد می‌خواهد انجام دهد از کجا محرم شود؟ دیگر اینکه مکی بخواهد عمره مفرده انجام دهد از کجا محرم شود.

نسبت به حج قران و افراد جمع کثیری از فقهاء بلکه از تذکره علامه نقل شده است که ادعای نفی الخلاف که مکی برای حج قران و افراد از منزلش محرم شود میقات او دویرة أهله است، مرحوم امام در تحریر می‌فرمایند: الثانی دویرة الأهل أی المنزل و هی لمن کان منزله دون المیقات إلی مکه بل لأهل مکة و کذا المجاور الذی انتقل فرضه الی فرض اهل مکة[3] و إن کان الأحوط احرامه من جعرانه فإنهم (من کان منزله دون المیقات، اهل مکه و مجاور مکه) یحرمون لحج الإفراد و القران من مکة. چند نکته باید بررسی شود:

1ـ آیا میقات مکی برای حج قران و افراد منزل او است یا أدنی الحل؟

2ـ مجاوری که تعریفش قبلا گذشته است آیا برای احرام در حکم اهل مکه است یا خیر؟ بعضی قائل به تفصیل هستند که مکی از منزل و مجاور از أدنی الحل محرم شود.

3ـ وجه اینکه مرحوم امام احوط استحبابی دارند که مجاور بجای مکه از جعرانه محرم شود وجه احتیاط استحبابی چیست؟

نکته اول: کسانی که می‌گویند اهل مکه برای حج قران و افراد از منزلشان محرم شوند سه دلیل بر این معنا اقامه کرده‌اند:

دلیل اول:

 تمسک به نصوص معتبره‌ای است که می‌گوید من کان منزله دون المیقات الی مکه فیحرم من منزله. اطلاق این أدله شامل اهل مکه هم می‌شود چنانکه محقق داماد اشاره می‌کند که الی مکه اشاره به جهت است و کسی که به طرف مکه اتجاه دارد اگر منزلش دون المیقات باشد باید از منزلش محرم شود و کیس که در خود مکه هم هست منزلش دون المیقات است لذا وظیفه او احارم از منزل است.

عرض می‌کنیم: این استدلال به ظهور این روایات قابل قبول نیست، زیرا ظاهر روایات این است که دو اتّجاه در این روایات تصویر می‌شود، فردی که متوجه الی مکه هست، این قید در موضوع أخذ شده که این فرد از منزل محرم شود. این روایات نسبت به کسی که منزلش در مکه است ساکت است. اگر منزل در مکه است چه کند؟ از مسجد الحرام محرم شود یا منزلش یا از أدنی الحل؟ دلالتی بر این معنا ندارد. لذا تمسک به ظهور این روایات چون قید الی مکه در موضوع آمده قابل قبول نیست.

دلیل دوم:

تمسک به مرسله صدوق است. دلیل اول در موضوعش قید إلی مکه آمده لذا من فی المکه را شامل نمی‌شد لکن در مرسله صدوق این قید نیست. سئل الصادق علیه السلام عن رجل منزله خلف الجحفه من أین یحرم قال من منزله. این مرسله را صدوق مسقیما به امام نسبت داده است لذا مانند مرحوم امام باید معتبر بدانند. تلمیذشان در تفصیل الشریعة می‌فرماید مرسلة الصدوق المعتبرة. امام ترک استفصال کردند نسبت به اینکه منزل در مکه هست یا نه؟ پس روایت اطلاق دارد.

محقق خوئی اشکال دلالی نموده‌اند که خلف و أمام دو امر اضافی اعتباری هستند که باید دو مکان در آنها تصویر شود، فرض کنید کسی از مکانی متوجه مکان دیگر است می‌گوید مکان اول پشت سر او است. پس کسی که متوجه به مکه است چون به سمت مکه می‌رود خلف نسبت به او صادق است، اما اگر کسی منزلش در خود مکه است متّجه به مکان دیگر نیست، منزله خلف المیقات بر او صادق نیست.

عرض می‌کنیم: در صدق خلف و أمام إتجاه به سمت دیگر ملاک نیست بلکه ملاک بودن یک شیء است خلف انسان یا قدّام انسان، این إتجاه به مکان دیگر معنا ندارد لذا اگر یک محلی پشت سر فرد باشد به فاصله یک متر، یا صد کیلومتر خلف صادق است. بله اگر روایت معتبر باشد شامل محل بحث می‌شود اما مهم این است که این روایت مرسله است. و گاهی اشاره کرده‌ایم در این موارد که شیخ صدوق می‌گوید سئل الصادق علیه السلام یا قال الصادق علیه السلام دأب شیخ صدوق بر نقل به معنا است لذا به احتمال قوی این روایت همان روایت من کان منزله دون الجحفة إلی مکة باشد که شیخ صدوق نقل به معنا کرده باشند، این هم نباشد مشکل این است که مرسلات شیخ صدوق چه به نحو قال و سئل باشد یا غیر آنها قابل استناد نیست.

دلیل سوم: تمسک به سیره مستمره

گفته شده سیره مستمره است که اهل مکه برای حج قران و افراد از منزلشان احرام می‌بندند.

عرض می‌کنیم: سیره در نرفتن به مواقیت خمسة مسلما ثابت است. مکیان برای حج قران و إفراد به مواقیت نمی‌رفته‌اند اما آیا در نرفتن به أدنی الحل یا مانند جعرانه هم سیره ثابت باشد اول کلام است. لذا سیره هم مورد تردید است.

نتیجه: از أدله استفاده نمی‌شود که مکی برای حج قران و إفراد در مکه و منزلش محرم شود.

در مقابل این نظریه بعض فقهاء قائل‌اند اهل مکه برای حج قران و إفراد باید به أدنی الحل بروند. عمده دلیلشان تمسک به روایاتی است که د رمورد مجاور مکه وارد شده است. می‌فرمایند روایاتی داریم که مجاور مکه برای احرام در حج قران و افراد باید برود به أدنی الحل. اگر مجاور مکه به أدنی الحل باید برود، مجاور و مواطن مکه فی حکم واحد هستند لذا مواطن هم باید به أدنی الحل برود. باب نهم ابواب اقسام حج صحیحه عبد الرحمن بن حجاج. در مطالب پیرامونی مراجعه کنید به کلمات محقق داماد در کتاب الحج صفحه 608 به بعد.

[1]. جلسه 94، مسلسل 694، دوشنبه، 95.02.06.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

روایت اول: روایت مبسوطی در باب نهم ابواب اقسام حج حدیث پنجم صحیحه عبدالرحمن بن حجاج که از امام علیه السلام سؤال می‌کند إنی أرید الجوار وظیفه حج من چگونه است؟ حضرت می‌فرمایند أخرج إلی الجعرانة فأحرم بالحج. اینجا اولا مسلم است که مقصود امام حج إفراد است نه تمتع، زیرا جملات تقطیع شده در وسائل را می‌توان در کافی ملاحظه کرد که امام می‌فرمایند روز اول ذی حجه برو جعرانه محرم شو و به مکه برگرد. قبلا هم اشاره کردیم که آیا حاجی به حج افراد که بعد از احرام باید برود به عرفات آیا می‌تواند طواف انجام دهد یا نه؟ حال راوی سؤال می‌کند از جعرانه برگشتم ده روز محرم هستم طواف انجام ندهم، امام علیه السلام می‌فرمایند هجران ده روز خانه خدا زیاد است برو طواف مستحبی انجام بده سپس تلبیة بگو تا محرم بمانی و بعد برو به عرفات. پس مقصود حج افراد است.

سؤال: اگر مقصود حج إفراد است قبلا بررسی شد که غیر مکی که می‌خواهد جار الله بشود ابتدا که وظیفه‌اش ذفراد نیست بلکه یا باید به قمداری بماند که عرفا جار الله شود یک سال یا دو سال که روایات مختلف است، چرا حضرت به عبدالرحمن بن حجاج فرمودند برو حج افراد انجام بده؟

جواب: شاید از ذیل روایت بتوان استفاده کرد که قبلا مکه مانده بوده و سؤال میکند من که مکه مانده ام به قصد جار اللهی است و امام هم مطلع هستند از اینکه او جار الله شده است.

در ادامه امام علیه السلام به عبدالرحمن ابن حجاج گفتگویی را که با سفیان ثوری فقیه اهل سنت داشته‌اند بیان می‌کنند که عباراتشان مهم است در استدلال، حضرت می‌فرمایند سفیان فقیهکم أتانی و به من اعتراض کرد که ما یحملک علی أن تأمر أصحابک یأتون الجعرانة فیحرمون منها؟ خوب در خود مکه محرم شوند چرا دستور به رفتن به جعرانه می‌دهید؟ امام فرمودند به او گفتم جعرانه میقات رسول الله است و بعد از جنگ حنین از طائف که برمی‌گشتند از جعرانه محرم شدند لذا جعرانه هم میقات است. سفیان دو اعتراض می‌کند یکی اینکه می‌گیود هذا شیء أخذته من عبدالله بن عمر[2] دوباره اعتراض کرد که مگر نمی‌دانید که اصحاب رسول الله از مسجد الحرام محرم می‌شدند؟ حضرت فرمودند بین اصحاب من و اصحاب رسول الله تفاوت است، اصحاب رسول الله که از مسجد و مکه محرم می‌شدند متمتع بودند لکن اصحاب من قطنوا مکة فصاروا کأنهم من أهل مکه فأهل مکه لامتعة لهم. لذا فأحببتُ أن یخرجوا من مکه إلی بعض المواقیت و أن یستَغِّبوا به ایاما فقال لی و انا اخبره انها وقتٌ من مواقیت رسول الله یا ابا عبدالله فإنی أری لک أن لاتفعل فضحکتُ و قلتُ لکنی أری لهم أن یفعلوا.

مرحوم محقق داماد در کتاب الحج صفحه 608 می‌فرمایند قبول داریم صدر روایت بدون نگاه به ذیل دلالت میکند مجاور برای احرام حج افراد باید برود جعرانه. صدر روایت می‌گوید أخرج الی الجعرانه، لکن ذیل روایت قرینه داریم که خروج به جعرانه برای مجاور مستحب است نه واجب، دو قرینه ذکر می‌کنند:

قرینه اول: خروج به جعرانه برای عبدالرحمن ابن حجاج درکنار احکام مستحبی دیگر آمده. اشکالی ندارد که یوم الترویة بورد به جعرانه پس لازم نیست ابتدای ذیحجه برود و وحدت سیاق اقتضا دارد این حکم اهم مستحب باشد.

امام وقتی مناظره با سفیان را بازگو میکنند می‌فرمایند به سفیان گفتم فأحببت أن یخرجوا من مکه الی بعض المواقیت. أحببتُ ظهور دارد در استحباب و رجحان نه وجوب.

لذا ایشان نتیجه می‌گیرند این حدیث دلالت دارد که مجاور مکه می‌تواد در مکه محرم شود اما بهتر این است که به جعرانه برود.

لعل وجه اینکه مرحوم امام در تحریر الوسیله برای مجاور احتیاط استحبابی کرده‌اند که به جعرانه برود شاید وجه همین نگاه محقق داماد باشد.

یک قرینه دیگر هم برای کلام محقق داماد بیان می‌کنیم: عبد الرحمن از امام سؤال کرد زنها چه کنند، حضرت می‌فرمایند لولا أن خروج النساء شهرة لأمرتُ الصرورة منهنّ أن تخرج. از اینکه می‌فرمایند چون شهرت است زنها نروند به جعرانه حکم شرعی که با شهرت ساقط نمی‌شود خوب مشتهر بشوند مگر چه اشکالی دارد. پس معلوم می‌شود حکم استحبابی است.

لذا بگوییم این صحیحه بر خلاف آنچه محقق خوئی و جمعی دیگر از آن وجوب خروج به جعرانه را برای مجاور استفاده کرده‌اند دال بر استحباب است.

عرض می‌کنیم: این بیان ایشان و تلامذه‌شان از مکتب قم صحیح نیست. اگر کلمه أحببتُ به تنهایی می‌بود در بحث نواهی در اصول اشاره کردیم اینگونه کلمات أکره یا أحب ظهور در لزوم ندارد. أکره ظهور در بغض خفیف دارد یا مطلق بغض و أحبُّ ظهور در مطلق محبوبیت دارد نه لزوم، اما تمام حدیث را که ملاحظه می‌کنیم اعتراض سفیان را که به امام می‌بینیم که اعتراض کرد چرا به اصحابت می‌گویی به جعرانه بروند محرم شوند در حالی که اصحاب پیغمبر در مسجد محرم می‌شدند، اگر حکم امام استحبابی بود به طبیعة الحال حضرت می‌فرمودند من منکر این نیستم که می‌توانند د رمسجد محرم شوند اما بهتر است زحمت بکشند به جعرانه بروند. بلکه حضرت می‌فرمایند حکم اصحاب من با اصحاب پیامبر متفاوت است. آنان متمتع بودند و اینان قاطن هستند. بعد در پایان آنجا که سفیان می‌گوید أری لک أن لاتفعل امام می‌فرمایند لکنی أری لهم أن یفعلوا باید این کار را بکنند.

اما شاهدی که ما اقامه کردیم هم دال بر این معنا نیست زیرا اختلاف بین امام صادق علیه السلام و حکام و فقهاء جور این است که حضرت می‌خواهند بفرمایند اگر زنهاتان هم با شما بیایند شهرت می‌شود و برایتان مشکل می‌شود و من نمی‌خواهم این شهرت برایتان پیدا شود که اینها همه به جعرانه می‌روند.[3]

به نظر ما ظهور ذیل روایت مانند صدر این روایت همچنان در وجوب خروج مجاور است به جعرانه برای احرام در حج افراد. ضمنا د راین روایت می‌گوید هؤلاء قطنوا مکة فصاروا من أهل مکه گویا می‌خواهد بگوید حکم اولیه خروج به جعرانه برای اهل مکه است و اصحاب من هم جار الله شده‌اند و حکمشان مانند اهل مکه است.

هنوز استدلال به روایات باب تمام نشده دو روایت دیگر در این باب هست که خواهد آمد.

[1]. جلسه 95، مسلسل 695، سه شنبه، 95.02.07.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

روایت دوم: معتبره ابراهیم بن میمون در باب نهم از ابواب اقسام حج، سند را قبلا بررسی کرده‌ایم ابراهیم بن میمون در مدینه از امام صادق علیه السلام سؤال می‌کند إِنَّ أَصْحَابَنَا مُجَاوِرُونَ بِمَکَّةَ وَ هُمْ یَسْأَلُونِّی لَوْ قَدِمْتُ عَلَیْهِمْ کَیْفَ یَصْنَعُونَ قَالَ قُلْ لَهُمْ إِذَا کَانَ هِلَالُ ذِی الْحِجَّةِ فَلْیَخْرُجُوا إِلَى التَّنْعِیمِ فَلْیُحْرِمُوا وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ وَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ یَطُوفُوا فَیَعْقِدُوا بِالتَّلْبِیَةِ عِنْدَ کُلِّ طَوَافٍ ثُمَّ قَالَ أَمَّا أَنْتَ فَإِنَّکَ تَمَتَّعْ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ وَ أَحْرِمْ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ.

روایت می‌گوید وظیفه مجاور رفتن به أدنی الحل است.[2]

این روایت به روشنی دلالت دارد که مجاور برای احرام حج إفراد باید برود به أدنی الحل، تفاوت بین زن و مرد هم نیست.

روایت سوم: در همین باب نهم حدیث ششم صحیحه صفوان عن أبی الفضل قال کُنْتُ مُجَاوِراً بِمَکَّةَ فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَیْنَ أُحْرِمُ- بِالْحَجِّ فَقَالَ مِنْ حَیْثُ أَحْرَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْجِعْرَانَةِ- أَتَاهُ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ فُتُوحٌ فَتْحُ الطَّائِفِ وَ فَتْحُ خَیْبَرَ- وَ الْفَتْحُ فَقُلْتُ مَتَى أَخْرُجُ- قَالَ إِنْ کُنْتَ صَرُورَةً فَإِذَا مَضَى مِنْ ذِی الْحِجَّةِ یَوْمٌ- فَإِذَا کُنْتَ قَدْ حَجَجْتَ قَبْلَ ذَلِکَ- فَإِذَا مَضَى مِنَ الشَّهْرِ خَمْسٌ.

روایت دلالت دارد مجاور مکه باید برای احرام حج به أدنی الحل مانند جعرانه برود.

این دو روایت به روشنی دلالت دارند که احرام مجاور در حج إفراد از خود مکه نیست بلکه از أدنی الحل است پس تا اینجا ما دو مطلب را خطاب به بعض فقهاء بیان می‌کنیم:

1ـ این دو روایت ظهور قوی دارد که مجاور نه مواطن، برای احرام حج باید به أدنی الحل برود.

2ـ به مانند مرحوم امام می‌گوییم فرض کنید صحیحه عبدالرحمن بن حجاج و این دو روایت را به قرینه آن صحیحه حمل بر استحباب کردیم باید فتوا دهید مجاور مستحب است از أدنی الحل محرم شود نه أحوط استحبابی، چرا در تحریر الوسیله می‌فرمایید احوط استحبابی این است که مجاور از جعرانه محرم شود. یا حمل بر وجوب کنید یا مانند محقق داماد قرینه درست کنید و حمل بر استحباب کنید و فتوا به استحباب بدهید.

آیا این روایات اختصاص دارد به مجاور یا شامل مواطن که در مکه متلود شده و وطن او است می‌شود یا خیر؟[3]

فقهاء می‌فرمایند مکی در حج افراد باید از مکه محرم شود بطبیعة الحال این روایات را شامل مکی نمی‌بینند، محقق داماد دلیل بر این مدعی را توضیح می‌دهند در کتاب الحج صفحه 610 و می‌فرمایند ما در سایر روایات که قبلا خوانده‌ایم، می‌بینیم که مجاور تنزیل شده است منزله اهل مکه و تنزیل معنایش این است که آثار منزَّلٌ علیه را بر منزَّل مترتب کنیم. الطواف بالبیت صلوة، اما تنزیل دلالت ندارد بر اینکه آثار منزَّل را بر منزَّلٌ علیه مترتب کنیم. مانند اینکه طواف هفت شوط است بگوییم تنزیل شده به نماز پس نماز هفت رکعتی هم داشته باشیم. حال در ما نحن فیه تنزیل در روایات به این‌گونه است که المجاور کالمکی، تنزیل دلالت ندارد که اگر مجاور یک حکم خاص داشت آن حکم را به مکی هم بدهیم بلکه مجاور برای احرام باید برود به أدنی الحل بگویید تنزیل اقتضاء دارد مکی هم برود أدنی الحل، این صحیح نیست لذا می‌فرمایند هر چند شما از این روایات استفاده کنید که مجاور باید برود به أدنی الحل و فتوا دهید، نسبت به مکی نمی‌توانید چنین فتوایی دهید. پس حکم مکی این است که اهل سنت می‌گویند باید از مکه محرم شود اگر ائمه اهل بیت مخالف بودند می‌خواست بیان کنند که مکی هم برود به أدنلی الحل و از اینکه بیان نکرده‌اند پس احارم مکی هم از مکه است.

محقق داماد ذیل کلامشان یک نعم دارند که به وضوح پاسخ خودشان را داده‌اند. می‌فرمایند اگر در موردی هم تنزیل بیان شد هم تفریع الحکم، اینجا لامحاله استفاده می‌کنیم که حکم در منزَّلٌ علیه هم ثابت است مثلا در روایتی بفرمایند در طواف کثیر الشک به شکس اعتنا نکند زیرا طواف مانند نماز است. در این صورت از همین دلیل استفاده می‌کنیم که در نماز فرد کثیر الشک نباید به شکش اعتنا کند.

عرض می‌کنیم: شما در این استدراک جواب خودتان را مطرح کرده‌اید، ما کبرای کلی شما را قبول داریم که تنزیل، آثار منزَّلٌ علیه را بر منزَّل مترتب می‌کند مگر آنجا که تنزیل و تفریع الحکم با هم باشد، اتفاقا در ما نحن فیه دقیقا همین معنا حاکم است. در صحیحه عبد الرحمن نزاع بین سفیان و امام صادق علیه السلام در این حکم است که چرا به اصحابتان گفته‌اید بروند از جعرانه محرم شوند، باید اینها از مکه و مسجد الحرام محرم شوند زیرا اصحاب پیامبر چنین می‌کرده‌اند، امام علیه السلام برای اثبات و تفریع این حکم تنزیل بیان می‌کنند و می‌فرمایند چون اینکه اصحاب من قاطن هستند و در حکم مواطن هستند فأحببت أن یخرجوا. لذا تزیل همراه با تفریع الحکم است. و استفاده می‌کنیم اهل مکه وظیفه‌شان خروج از مکه است برای احرام و اصحابی که مجاور مکه شده‌اند مانند اینها هستند لذا باید بیرون روند.

پس صحیحه عبدالرحمن بن حجاج به روشنی دلالت دارد که وظیفه اهل مکه برای احرام در حج افراد خروج از مکه است لذا حق با کسانی است که می‌گویند مواطن و مجاور مکه میقاتش منزلش نیست بلکه أدنی الحل است.

سؤال: اگر کسی صحیحه عبدالرحمن را با اجمال یا به هر دلیل از گردونه استدلال خارج کرد صحیحه صفوان و معتبره ابراهیم بن میمون فقط حکم مجاور را بیان می‌کنند، اشاره‌ای به حکم مکی ندارند، اگر شک کردیم آیا چون دلیل خاص نداریم احرام مکی در حج قران و إفراد باید از کجا باشد، لامحاله نوبت می‌رسد به اصول عملیه بررسی کنید و بگویید مقتضای اصول عملیه چیست؟

تا اینجا نتیجه گرفتیم که در میقات دویرة الأهل که مرحوم امام فرمودند دویرة الأهل میقات کسی است که منزلش به سوی مکه بعد المیقات است، این را قبول کردیم اما اینکه مرحوم امام فرمودند میقات اهل مکه و مجاور مکه هم دویرة الأهل است را قبول نداریم.

میقات بعدی أدنی الحل است که وضعیت عمره مفرده مکیان هم ضمن آن روشن خواهد شد.

[1]. جلسه 96، مسلسل 696، چهارشنبه، 95.02.08.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

مورد سوم: أدنی الحل

مرحوم امام در تحریر می‌فرمایند: و هو لکل عمرة مفردة سواء کان بعد حج القران و الإفراد أم لا. چند نکته باید بررسی شود:

نکته اول: معنای أدنی الحل

 مقصود از أدنی الحل محل خارج از حرم است که متصل به حرم است. اطراف مکة برید فی برید حدود چهار فرسخ در چهار فرسخ حرم مکه است که احکام مخصوصی دارد، گفته می‌شود یکی از آنها عدم جواز ورود به حرم بدون احرام است یا مثلا گفته می‌شود عدم جواز اجراء حد بر کسی که به حرم پناه برده است. خط فرضی به شکل تقریبی دائره یا بهتر بگوییم ذوزنقه که در بعض موارد مانند تنعیم شهر مکه گسترش پیدا کرده و از حرم خارج شده، أدنی الحل مقصود کنار همین خط است که مواردی مانند شمیسی و جعرانه و تنعیم و مسجد نمرة در عرفات است.

نکته دوم: موارد احرام در أدنی الحل

کسی که در مکه است اگر قصد دارد عمره مفرده انجام دهد جایز نیست از مکه محرم شود و واجب هم نیست به مواقیت خمسة برود، بلکه گفته شده شخصی که در مکه است چه مقیم چه مجاور چه حاجی که حج تمتع را انجام داده، باید برای احرام عمره مفرده به أدنی الحل برود. گفته شده دلیل بر این نظریه دو روایت است:

روایت اول: صحیحه جمیل بن درّاج باب 21 ابواب اقسام حج حدیث دوم سألت أباعبدالله علیه السلام عن المرأة الحائض إذا قدمت مکه یوم الترویة قال تمضی کما هی إلی عرفات فتجعلها حجة ثم تقیم حتی تطهر فتخرجَ إلی التنعیم فتُحرمَ فتجعلها عمرة. پس در عمره مفرده باید به أدنی الحل برود که تنعیم باشد. در مورد دلالت روایت دو نکته است:

1ـ این روایت مربوط به عمره‌ای است که بعد از حج افراد است و احتمال دارد اختصاص به مورد داشته باشد.

2ـ ظاهر روایت مربوط به مسافری است که می‌خواسته تمتع انجام دهد، به چه دلیل حدیث شامل مکّی و مجاور مکه هم بشود.

محقق خوئی می‌فرمایند در روایت آمده فتَخرُج إلی التنعیم، که ظهور ندارد در عمره مفرده باید حتما به تنعیم رفت بلکه علت ذکر تنعیم این است که أقرب أمکنة در أدنی الحلّ به مکه است.

عرض می‌کنیم: این ادعا که روایت فی نفسه ظهور دارد در مطلق أدنی الحل قابل قبول نیست، لکن ما قرینه خارجیه داریم که ذکر تنعیم در این روایت از باب مثال است. قرینه به نظر ما روایت دوم است که در محل بحث به عنوان دلیل اخذ شده است که اشاره می‌کنیم.

روایت دوم: باب 22 مواقیت حدیث 1 شیخ صدوق به اسناده الی عمر بن یزید[2] عن ابی عبدالله علیه السلام قال من أدارد أن یخزج من مکه لیعتمر أحرم من الجعرانة أو الحدیبیة أو ما أشبههما. روایت از جهتی اطلاق دارد و مطلق عرمه را می‌گوید چه عمره مفرده بعد حج افراد باشد یا عمره مفرده مستقل باشد یا عمره مفرده بعد از حج تمتع باشد، چنین فردی از جعرانه یا حدیبیة یا مانند اینها محرم شود. روشن است که وجه شبهه أدنی الحل است.

اشکال: اشکالی در دلالت این روایت است که در این روایت جمله شرطیه است و قضیه شرطیه مبیّن حال شرط نیست، روایت می‌گوید کسی که برای عمره از مکه بیرون می‌رود، برود به جعرانه یا حدیبیة، اما چه کسی باید از مکه بیرون رود برای عمره مفرده، این را روایت مطرح نکرده است و شما به اطلاق این روایت تمسک می‌کنید و می‌گویید هر کسی که در مکه است برای عمره مفرده باید برود جعرانه و مانند آن، این روایت به نحو قضیه شرطیه است و فرض است و مبیّن موضوع نیست. مانند اینکه گفته شود هر کسی که می‌خواهد روزه بگیرد باید از طلوع فجر امساک کند، این مبیّن حال شرط نیست که استفاده کنیم همه باید روزه بگیرند. آیا مکی یا مجاور یا مسافری که برای حج تمتع آمده باید برود بیرون؟ روایت در مقام بیان نیست. پس این روایت دوم اشکالش این است که موضوع را بیان نمی‌کند.

به نظر ما این دو روایت فقط همین مقدار دلالت می‌کند که آنکه حج افراد انجام داده است برای عمره مفرده‌اش باید برود به أدنی الحلّ، اما مکی یا مجاور یا مسافر که داخل مکه است برای عمره مفرده به أدنی الحل باید برود دلیلی نداریم. این و دو روایت هم دلالت ندارد.

مهم این است که به ضمیمه دو نکته می‌گوییم أحوط وجوبی این است که مطلق کسی که در مکه است و می‌خواهد عمره مفرده انجام دهد برود به أدنی الحل:

الف: اجماعی است که در کلمات بعض فقهاء نقل شده است و مخالفی هم ما پیدا نکردیم از قدماء و غیره که کسی بگوید مکی برای عمره مفرده می‌تواند از مکه محرم شود.

ب: در عمره فاسده قبلا اشاره کردیم که روایات صحیحه‌ای داریم که اگر کسی عمره‌اش را إفساد کرد مثلا به مباشرت با همسرش که در روایات هم آمده، روایت می‌گوید یقیم إلی الشهر الآخر و یخرج إلی المیقات، که شامل أدنی الحل هم می‌شود. این روایات را که در کنار صحیحه جمیل و اجماع مدعاة می‌گذاریم نتیجه این می‌شود که در عمره مفرده بعد از حج إفراد فقیه طبق صحیحه جمیل فتوا بدهد به خروج به أدنی الحل و در سایر موارد شخصی که در مکه است می‌خواهد عمره مفرده انجام دهد أحوط وجوبی خروج به أدنی الحل است.

نکته سوم:

مرحوم امام در تحریر الوسیلة و سید در عروة و محقق خوئی و کثیری از فقهاء می‌فرمایند و الأفضل أن یکون من الحدیبیة، أو الجعرانة أو التنعیم. فتوا می‌دهند کسی که برای عمره مفرده می‌خواهد محرم شود و باید برود به أدنی الحل، أفضل و مستحب این است که به حدیبیة و جعرانة و تنعیم برود.[3]

در این مورد که احرام از تنعیم مستحب است دلیلشان ذکر این موارد در روایات است. در دو روایت تنعیم ذکر شده یکی صحیحه جمیل و دیگری روایاتی که در جریان حج عایشه وارد شده[4] این احتمال وجود دارد که اگر تنعیم ذکر شده از باب اسهلیت و اقربیت است، مخصوصا در روایاتی که پیامبر به عایشه فرمودند از تنعیم محرم شود در أبطح بودند که نزدیکترین جا به أبطح تنعیم بوده است، پس ما از این دو روایت نمی‌توانیم استفاده کنیم که احرام از تنعیم مستحب است و العجب از محقق خوئی است که از طرفی می‌فرمایند ذکر تنعیم از باب سهولت است و الا اشاره به کل أدنی الحل است با این وجود استحباب را استفاده می‌کنند.

لذا به نظر ما فتوا به استحباب نسبت به تنعیم اول کلام است و نسبت به حدیبیة هم از آقایان عجیب است زیرا ذکر حدیبیة در این روایت است صحیحه عمر بن یزید، و در این روایت هم آمده أو ما أشبههما که عنوان مشیر به أدنی الحل است چگونه ذکر حدیبیة علامت استحباب باشد در حالی که همه موارد دیگر هم أشبههما است.

لذا فتوای به استحباب از حدیبیة هم به نظر ما صحیح نیست.

بله نسبت به جعرانه استحباب ثابت است زیرا در صحیحه صفوان عن أبی الفضل کنتُ مجاورا بمکه آنجا روایت داریم که در مورد حج افراد نه در عمره مفرده گفته شده بروید به أدنی الحل و برو به جعرانه من حیث أحرم رسول الله، اینجا استشهاد می‌کند به احرام حضرت این دلیل است بر اینکه کسی که أدنی احل می‌‌خواهد برود برای احرام مستحب است برود جعرانه. پس در این نکته هم با مرحوم امام و مشهور مخالفت کردیم که مستحب فقط احرام از جعرانه است.

[1]. جلسه 97، مسلسل 697، شنبه، 95.02.11.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

در نقد استحباب احرام از تنعیم که جلسه قبل مطرح کردیم روایتی است که فلتخرج إلی الجعرانة أو التنعیم اگر گفته شود چون منصوص است پس دال بر رجحان تنعیم است می‌گوییم سند این روایت ضعیف است به ابراهیم بن اسحاق که نجاشی می‌گوید کان ضعیفا فی حدیثه متهما فی دینه. شیخ طوسی هم او را تضعیف می‌کند لذا اگر کسی قاعده تسامح در أدله سنن را بپذیرد استحباب احرام از تنعیم را می‌تواند نتیجه بگیرد اما ما که در اصول نگاه مشهور به این قاعده را قبول نکردیم لذا روایت ضعیف مستند فتوای به استحباب نمی‌شود.

نکته چهارم: أدنی الحل برای فرد خارج مکه نیست.

کسی که در مکه نیست و قصد انجام عمره مفرده دارد، آیا این فرد باید به مواقیت خمسه برود یا احرام او از أدنی الحل مجزی است؟

از نظر حکم تکلیفی ظاهرا اختلافی نیست که اطلاقات أدله مواقیت خمسة می‌گوید هر کسی که می‌خواهد به مکه برود چه برا یحج و چه عمره باید در میقات محرم شود، روایات را بررسی کرده‌ایم که من تمام الحج و العمرة أن تُحرم من المواقیت التی وقّتها رسول الله صلی الله علیه و آله، لاینبغی لحاجٍ و لامعتمرٍ إلا أن یحرم منها.[2]

اما از نظر حکم وضعی که اگر کسی عصیانا یا نسیانا یا جهلا (به موضوع یا حکم) در عمره مفرده از میقات محرم نشد در حالی که قصد عمره دارد، اختلاف است و دو نظریه مطرح است:

نظریه اول: صاحب جواهر و جمع کثیری از فقهاء قائل‌اند که اگر عصیانا از میقات گذشته است گناه کرده اما لازم نیست بازگردد به میقات و محرم شود بلکه برود أدنی الحل محرم شود برای عمره مفرده کافی است. (در حج می‌گویند باید برگردد میقات) سید صاحب عروة و علی الظاهر[3] مرحوم امام در حاشیه عروه و تحریر الوسیله همین را میفرمایند.

نظریه دوم: وضعا و تکلیفا احرام برای عمره مفرده این فرد از مواقیت خمسه لازم است و اگر بدون احرام از مواقیت خمسه گذشت باید برگردد و در میقات محرم شود و إحرام از أدنی الحل مجزی نیست.[4]

برای بررسی این دو نظریه از طرفی أدله مواقیت خمسه مسلما اطلاق دارد، من تمام الحج و العمرة أن تحرم من المواقیت التی وقّتها رسول الله، لاتجاوزها إلا محرما. پس اطلاق این أدله می‌گوید احرام چه در عمره مفرده و چه در حج وضعا و تکلیفا باید از مواقیت خمسه باشد. سؤال این است که آیا نسبت به عمره مفرده دلیل خاصی داریم که استفاده کنیم احرام از مواقیت خمسه لازم نیست یا نداریم؟

نسبت به یک مورد به نظر ما دلیل خاص وجود دارد و احرامش از أدنی الحل قابل تصحیح است. آن هم جایی است که غیر از گناه اول گناه دومی هم مرتکب شود و از میقات بدون احرام که عبور کرد، وارد مکه هم بشود بدون احرام، که در این صورت اطلاق صحیحه عمر بن یزید شاملش می‌شود که میگفت من أراد این یخرج من مکه لیعتمر أحرم من جعرانه أو تنعیم أو ما أشبههما.[5]

لکن نسبت به سایر موارد که بسیار مبتلابه است، مثل اینکه وارد جده شده و نمیخواهد به میقات برود اما گناه دیگری هم نمی‌خواهد انجام دهد اینجا باید بررسی کنیم آقایان که می‌گویند این فرد می‌تواند از أدنی الحل محرم شود به چه دلیل است؟ آقایان می‌گویند کسی که از ابتدا قصد مکه داشته است و در مسیر او میقات دیگری نیست ما نسبت به این فرد و کسی که از اول قصد عرمه نداشته و از میقات گذشته است نسبت به هر دو گروه می‌گوییم مانند سید صاحب عروه و صاحب جواهر و دیگران می‌گویند نسبت به هر دو گروه می‌گوییم أدنی الحل برای احرام عرمه مفرده‌شان کافی است و لازم نیست برگردند میقات. پس کسی که از میقات گذشته سواء از اول قصد داشته مکه برود برای عمره یا قصد رفتن به جده داشته برای انجام کاری بعد قصد عمره کرده است در هر دو مورد احرامش از أدنی الحل کافی است و لازم نیست به میقات برود. استدلال کرده‌اند به صحیحه معاویة بن عمار در باب دوم از ابواب عمره حدیث دوم، إعتمر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ثلاث عمَرَ متفرقات عمرةٌ فی ذی القعده أهلّ من عُسفان و هی عمرة الحدیبیة و عمرة أهلّ من الجحفة و هی عمرة القضاء و عمرة من الجعرانة بعد ما رجع من الطائف من غزوة حنین؛ که خواهد آمد.

[1]. جلسه 98، مسلسل 698، یکشنبه، 95.02.12

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

ذیل صحیحه امام صادق می‌فرمایند و عمرةٌ أهلّ من الجعرانة بعد ما رجع من الطائف من غزوة حنین. گفته شده که پیامبر گرامی اسلام از مواقیت خمسه از جمله از شجره برای عمرة محرم نشده‌اند، برای سومین عمره شان از جعرانه محرم شدند بعد رجوع از طائف و جنگ حنین. عمل حضرت دلیل است بر اینکه برای عمره مفرده می‌تواند از أدنی الحل محرم شود و لازم نیست به مواقیت خمسه برود چنانکه سید صاحب عروه می‌گویند.

عرض می‌کنیم: این ذیل حدیث دال بر این حکم نیست زیرا حضرت از شجره که محرم نشدند به این جهت بود که قصد عمره نداشتند و می‌خواستند به جنگ حنین بروند، بعد از جنگ حنین هم میسر حضرت به طرف مدینه از میقاتی نمی‌گذرد، لذا پس از جنگ و پیروزی نزدیک أدنی الحل تاریخ هم می‌گوید بدا له یعنی تصمیم جدید گرتفند به رفتن عمره لذا رفتند أدنی الحل، پس این مقدار استفاده می‌شود که اگر کسی به جهت دیگری نه برای رفتن به عمره از میقات گذشت و سپس تصمیم گرفت عمره انجام دهد لازم نیست بورد به میقات و از أدنی الحل محرم می‌شود اما حدیث دلالت نمی‌کند که مطلق کسانی که به قصد عمره از میقات می‌گذرند و محرم نمی‌شوند لازم نیست برگردند میقات این فعل پیامبر اطلاق ندارد لذا نمی‌توان فتوا داد طبق این روایت که مطلقا انسان می‌تواند از میقات بگذرد برای عمره مفرده محرم نشود و از أدنی الحل محرم شود.

بنابراین نتیجه نکته چهارم این می‌شود که فردی که عمره مفرده می‌خواهد انجام دهد از یک نگاه سه قسم است:

1ـ در مکه است به هر جهت به این جهت که بعد حج است یا عصیانا وارد مکه شده یا هر صورت دیگر برود به أدنی الحل محرم شود.

2ـ اگر از میقات گذشته است به جهت هدف دیگر که قصد مکه نداشته سپس تصمیم گرفته عمره مفرده انجام دهد این فرد هم به نظر ما لازم نیست بازگردد میقات بلکه ار أدنی الحل محرم شود به جهت ذیل صحیحه معاویة بن عمار.

3ـ کسی که قبل از میقات تصمیم عمره مفرده دارد وضعا و تکلیفا باید از میقات محرم شود و اگر هم عصیانا از میقات عبور کرد تا به مکه نرسیده حق احرام از ادنی الحل ندارد باید برگردد از مواقیت خمسه محرم شود لذا اطلاقی که در کلمات سید صاحب عروه و کلام صاحب جواهر و دیگران هست صحیح نیست.

در فقه الحدیث صحیحه معاویة بن عمار دو نکته است:

نکته اول: می‌گوید حضرت سه عمره انجام داده‌اند یک عمره در ذیقعده که أهلّ من عسفان و هی عمرة الحدیبیة. سؤال این است که عُسفان نه میقات است نه أدنی الحل نه محاذی میقات. چرا حضرت برای عمره حدیبیه از عُسفان محرم شده‌اند.

نکته دوم: و عمرة أهلّ من الجحفة هی عمرة القضاء. سال بعد صلح حدیبیه هم حضرت عمرة القضاء انجام دادند و از جحفه محرم شدند. سؤال این سات که حضرت رد آن سال مدینه مشرف بودند و از مدینه حرکت کردند چرا در شجره محرم نشدند و رفتند به جحفه محرم شدند. همین صحیحه را بعض فقهاء دلیل گرفته‌اند که مدنی مخیر است در احرام بین جحفه و مدینه.

محقق خوئی دو احتمال مطرح می‌کنند در مورد فقه الحدیث در صحیحه معاویة بن عمار:

احتمال اول: أهلّ من عُسفان یعنی از آنجا محرم شده‌اند، پس این روایت دلالت دارد هر کسی که از میقات گذشت و بعد از آن قصد عمره مفرده کرد لازم نیست برگردد به میقات از هر جا تصمیم عمره مفرده داشت محرم شود و عُسفان هم خصوصیت ندارد.

عرض می‌کنیم: روایات و تواریخ انبوه به حدی که انسان وثوق به صدور پیدا می‌کند دلالت می‌کند بر اینکه حضرت در مدینه اعلام کردند قصد عمره دارند و رؤیایی را نقل فرمودند که در خواب دیده‌ام وارد مکه شدم با اصحابم و کلید خانه را به دست گرفتم و در امنیت کامل اعلام انجام می‌دهیم. به دنبال این رؤیا فرمودند قصد عمره دارم. نهصد یا هزار و اندی همراه حضرت از مدینه حرکت کردند برای عمره. پس اینکه بگوییم حدیث دلالت دارد در عمره حدیبیه بعد میقات هر جا تصمیم گرفتند، از همانجا محرم شوند صحیح نیست.

احتمال دوم: محقق خوئی این احتمال را اقرب می‌دانند که أهلّ فیها من عُسفان یعنی رفع صوته بالتلبیة من عسفان. در لعت آمده أهلّ الصبی أی رفع صوته بالبکاء، پس حضرت در شجره محرم شدند و در عسفان رفع الصوت بالتلبیة داشتند. در فقره دوم هم در عمرة القضاء بگوییم حضرت در شجره محرم شدند و در جحفه صدا را به تلبیة بلند کردند.

اشکال: بعض اعلام به ایشان اشکال کرده‌اند که هر دو احتمال بدون قرینه است لذا گفته‌اند این عمره‌های حضرت طبق ظاهر حدیث معنا می‌کنیم که حضرت از عسفان محرم شدند و از قبل هم قصد عمره داشتند و عرمه دوم از جحفه و سوم از جعرانه محرم شدند اما این عمره‌ها قبل از تشریع مواقیت خمسه توسط حضرت بوده و مثلا سالی که حج تمتع تشریع شد حضرت مواقیت را معین فرمودند.

عرض می‌کنیم: عجیب است که بعض محققان به محقق خوئی اشکال می‌کنند احتمالات شما دلیل ندارد از ایشان سؤال می‌کنیم به کدام دلیل توقیت مواقیت در سال دهم هجری بوده است؟ هیچ قرینه تاریخی بر آن نداریم بلکه قرائن انبوه می‌گوید این تشریع قبل سال دهم بوده است.

لذا به نظر ما احتمال اول با بیان دیگر قابل دفاع است. از جهتی مطمئن هستیم که حضرت در عمره حدیبیة که موفق هم نشدند به اتمام عمره و در حدیبیة متوقف شدند و از احرام خارج شدند، انبوه گزارش‌های تاریخی می‌گیود حضرت در مسجد شجره محرم شدند. معلوم میشود قبل سال دهم مسجد شجره میقات بوده است. انبوه تواریخ شیعه و اهل سنت دارد که أحرم هو و من معه فی ذی الحلیفة بعد أن صلی رکعتین فی مسجد هناک ثم رکب راحلته من باب المسجد و انبعث به و هو مستقبل القبله. بله ممکن است بعض اصحاب در جحفه به حضرت پیوسته باشند و آنجا محرم شده باشند.

لذا حضرت در مدینه اعلام کردند فقط برای عمره آن هم در ماه حرام می‌خواهند مکه بروند و مکیان توهم کردند حضرت برای جنگ می‌خواهد بیاید و جاسوس فرستادند اطراف عسفان مستقر بودند رصد کنند که حضرت به چه جهت به طرف مکه آمده اشکالی ندارد که حضرت دستور دهند در عسفان که بلند تلبیه بگویید که بفهمند برای جنگ نیامدیم و نهایتا در حدیبیه مانع حضرت شدند.[2]

هکذا أهلّ بالجحفه فی عمرة القضاء آنجا هم که سال بعد بود گزاره‌های تاریخی مسلما می‌گوید پیامبر که در عمرة القضاء در ذو الحلیفه محرم شدند لذا احل بالجحفه هم به معنای رفع الصوت بالتلبیة بوده است.

لذا هر دو احتمال محقق خوئی در این روایت باطل است و نه روایت را از حجیت ساقط کنیم که قبل تشریع مواقیت بوده، بله قبول داریم که یک خلاف ظاهر و خلاف قرینه سیاق باید در این روایت مرتکب شویم که أهلّ من عسفان و من جحفه حمل کنیم بر رفع الصوت بالتلبی و أهلّ من الجعرانه را حمل کنیم بر اینکه حضرت محرم شدند نه رفع الصوت بالتلبیة این خلاف وحدت سیاق است اما سیاق أضعف القرائن است.

امام میقات بعدی ندارد سید گفته فخ میقات صبیان است.

[1]. جلسه 99، مسلسل 699، دوشنبه، 95.02.13.