A A A

مطلب دوم: هویت و کیفیت احرام

مرحوم امام در تحریر الوسیله می‌فرمایند: الواجبات وقت الإحرام ثلاثة، الأول القصد لابمعنی قصد الإحرام بل بمعنی قصد أحد النسُک.

حقیقت شرعی احرام چیست؟

ابتدا باید بررسی کنیم حقیقت شرعی احرام چیست؟ أهم أنظار سه نظر است:

نظریه اول:

 مرحوم علامه حلی و محقق در شرایع معتقدند احرام عنوان مشیر است به افعال ثلاثه نیت، تلبیه و لُبس ثوبی الإحرام مانند نماز.

نظریه دوم:

 به شیخ انصاری و مشهور نسبت داده شده احرام فعل قصدی توطین النفس علی ترک المحرمات المعهودة است؛ لذا فتوا می‌دهند اگر زمان تلبیه بنای ارتکاب یکی از محرمات را داشته باشد یا تردید در ارتکاب داشته باشد، احرامش باطل است. مانند باب صوم که بسیاری از فقهاء می‌فرمایند صوم یعنی کف النفس عن المفطرات؛ لذا اگر قصد یا تردید داشت در ارتکاب، صوم باطل است.

بعض اعلام متأخرین مرحوم گلپایگانی هم می‌فرمایند الإحرام أمر إنشائی یوجده المحرم بتحریم المحرمات علی نفسه.

قائلین به این نظریه أدله روشنی بر مدعایشان اقامه نکرده‌اند، لکن ممکن است به دو دلیل تمسک شود:

دلیل اول: در بعض روایات آمده أحرم ثم لبّ، ظاهر روایت این است که احرام داشته باش بعد تلبیه بگو. پس آنچه باید قبل تلبیه انجام شود عزم بر ترک محرمات است.

دلیل دوم: در صحیحه معاویة بن عمار باب شانزدهم ابواب احرام حدیث یکم حضرت می‌فرمایند برای محرم شدن این دعا را بخوانید أَحرمَ لک شعری و بشری و لحمی و دمی و عظامی و مخی و عصبی من النساء و الطیب ابتغی بذلک وجهک و الدار الآخره. احرام با عزم بر ترک محرمات در این دعا شروع می‌شود پس ماهیت احارم عظم بر ترک محرمات است.[2]

عرض می‌کنیم: این نظریه قابل اثبات نیست زیرا دلیل اول آقایان که أحرم ثم لبّ اولا بررسی خواهیم کرد ما در روایات باب احرام قبل از تلبیه آمده عزم الحج یا فرض الحج یا أحرم ثم لبّی، این کلیشه‌ها به معنای مقدمات احرام است، قرینه هم روایات صریحه ای است که قبل تلبیه احرام نیست.

ثانیا: فرض کنید قبل از تلبیه وظیفه‌ای داریم تحت عنوان احرام، به چه دلیل می‌گویید احرام قبل تلبیه یعنی قصد ترک محرمات، در کدام دلیل معتبر احرام به معنای عزم بر ترک محرمات است شاید صرف قصد أحد النسکین باشد یا قصد ورود به احرام باشد.[3]

اما دلیل دوم یک استحسان و اشعار صرف است. خواندن یک دعای مستحب قبل محرم شدن دلالتی بر هویت احرام ندارد.[4]

علاوه بر اینکه تعبیر مرحوم گلپایگانی که احرام امر إنشائی است که یوجده المحرم بتحریم المحرمات علی نفسه در این تعبیر هم مسامحه واضحی است. اگر احرام امر انشائی است، امر إنشائی یا موجد فعلی می‌خواهد یا موجد قولی و صرف قصد بر ترک محرمات که موجد امر إنشائی نمی‎شود.[5]

نظریه سوم:

 احرام از امور اعتباریه شرعیه است که با اسبابی حاصل می‌شود مانند طهارت که جمعی می‌گویند یک اعتبار شرعی است که پس از وضوء این اعتبار شرعی را شارع جعل می‌کند، مانند زوجیت است که یک امر اعتباری وضعی است که پس از خواندن و انشاء صیغه زوجیت شارع و عقلا آن را اعتبار می‌کنند، این نظریه می‌گوید احرام یک امر اعتباری شرعی است که پس از نیت و تلبیه یا به توسط سه امر نیت، تلبیة و لبس ثوبین این حالت به وجود می‌آید و این حالت ادامه دارد و باید ادامه داشته باشد تا با حلق یا تقصیر مرتفع شود.

پس نظریه سوم بر خلاف نظریه اول احرام را این سه فعل نمی‌داند، این سه یا دو فعل سبب برای اعتبار و ایجاد احرام هستند و تفاوتش با نظریه دوم این است که نظریه دوم احرام را مساوق با قصد خاص ترک محرمات می‌داند اما نظریه سوم میگوید احرام امر اعتباری است که با قصد و تلبیه پیدا میشود، قصد هم یعنی چه معلوم نیست قصد ترک محرمات باشد که بعدا توضیح می‌دهیم یعنی چه.

نظر مختار

به نظر ما حق در هویت احرام همین نظریه سوم است. تعلیقه عروه امام در اینجا مطالعه شود.

[1]. جلسه 22، مسلسل 730، سه شنبه، 95.08.11.

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

بیان چند نکته:

نکته اول:

 بدون شبهه از روایات باب استفاده می‌شود که انسان قبل از گفتن تلبیه، هر مقدار از مقدمات احرام را انجام دهد محرمات احرام بر او حرام نیست. صحیحه عبدالرحمن ابن حجاج، فی الرجل یقع علی أهله بعد ما یعقد الإحرام و لم یلب قال لیس علیه شیء.[2]

این معنا دلالت دارد بر اینکه صرف قصد هر چند قصد توطین نفس بر ترک محرمات احرام نیست، احرام که اثر لاینفک آن حرمت بعض افعال و اشیاء است، به مجرد توطین نفس محقق نمیشود.

اشکال: ممکن است گفته شود این احتمال هم در روایات داده میشود که با عزم و قصد ترک محرمات احرام پیدا می‌شود لکن تا تلبیه نگفته است می‌تواند این احرام را به هم بزند، استدامه این احرام و لزوم استدامه بعد تلبیه است. پس تلبیه در ماهیت احرام تأثیر ندارد بلکه تلبیه در لزوم استدامه به این حالت مؤثر است، دیروز مثال زدیم به اینکه در باب بیع آمده البیّعان بالخیار ما لم‌یفترقا. در مجلس عقد که هستند بیع و إنشاء ملکیت محقق شده است و مبادله انجام شده اما تا از مجلس عقد متفرق نشده‌اند می‌توانند آن را فسخ کنند. پس مانند شیخ طوسی بگوییم با عزم بر ترک محرمات احرام محقق شده اما قبل از تلبیه لزوم استدامه نیست.

عرض می‌کنیم: این تفیسر ثبوتا ممکن است که نقش تلبیه در احرام لزوم استدامه احرام است و در ماهیت احرام نقش ندارد، اما مخالف است با روایاتی که صریحا دلالت می‌کند که هویت و وجود احرام بستگی به تلبیه دارد. باب دوازدهم ابواب اقسام حج صحیحه معاویة بن عمار یوجب الإحرام ثلاثة أشیاء[3] التلبیة و الإشعار و التقلید فإذا فعل شیئا من هذه الثلاثه فقد أحرم. مفهوم تحدید و شرط میگوید موجب احرام تلبیه است یا اشعار و تقلید در حج قران که قائم مقام تلبیه است. فقط اگر یکی از این سه را انجام داد محرم شده و الا احرامی نیست. صحیحه عمر بن یزید من أشعر بدنته فقد أحرم. ظاهر این روایات این است که تلبیه موجب احرام است  نه اینکه تلبیه موجب لزوم استدامه باشد.

مراجعه کنید به معتبره ابن سنان که ابن ادریس از کتاب مشیخه حسن بن محبوب نقل میکند، سألت أباعبدالله علیه السلام عن الإهلال بالحج و عُقدته قال هو التلبیة إذا لبّی و هو متوجّه فقد یجب علیه ما یجب علی المحرم. تلبیه با توجه یعنی با نیت.

نتیجه: قصد تنها موجب تحقق احرام نیست و به قرینه این روایات یکی دو روایت که قبل از تلبیه گفته شده فقد احرم به قرینه عول و مشارفت است یعنی تهیؤ للإحرام یعنی قصد الإحرام.

نکته دوم:

 با نیت و تلبیه مسلما از روایات استفاده می‌شود یک حالتی برای انسان اعتبار می‌شود که به آن حالت محرم بودن گفته می‌شود و استدامه دارد تا وقتی انسان حلق یا تقصیر انجام نداده است. انبوه روایات در این مورد در باب محرمات احرام داریم. رجل اشتری لرجل محرم کذا یا سألته عن المحرم غش امرأته و هی محرمه، الرجل إذا حلف یثلاثة ایمان و هو محرم، کفارة الفسوق یُتصدق إذا فعله و هو محرم. این روایات دلالت دارد بعد نیت و تلبیه یا با نیت تنها حالتی را شار برای فرد اعتبار می‌کندبا نام محرم بودن که این حالت استدامه دارد تا وقتی که حلق یا تقصیر کند.[4] مانند حالت طهارتی که بعد از وضو پیدا میشود و استدامه دارد تا ناقض نیامده باشد، و این حالت طهارت آثاری دارد. اینجا هم چنین است که با نیت و تلبیه یک حالت و حکم وضعی جعل میشود که محرم بودن معتمر و حاجی است و این حالت ثابت است تا ناقض بیاید که حلق و تقصیر است.

نتیجه: از جمع روایات استفاده می‌شود احرام یک اعتبار وضعی شرعی است که با عزم و تلبیه حاصل می‌شود.

پاورقی‌ها در عنوان بعد