A A A

سابقه طولانی شیعیان منطقة الشرقیة در اسلام و تشیع

سخنان آیة الله حاج شیخ جواد مروی در محکومیت شهادت شیخ باقر النمر

استقامت بی‌نظیر شیعیان أحساء و قطیف (منطقة الشرقیة) در دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

قصه پر غصه شیعیان منطقة الشرقیة حجاز، قصه عجیب و غریبی است.

منطقه أحساء و قطیف عربستان سابقه تاریخی بسیار ممتدی در اسلام دارد. از زمان نبی گرامی اسلام شاید اولین حاکمیت و اولین گروه متشکلی که به اسلام و نبی گرامی اسلام پیوستند، مردم آن منطقه بودند. قبیله بنی عبد القیس که حاکمان منطقه أحساء و قطیف و بحرین بودند اولین گروهی بودند که اسلام را بدون اکراه پذیرفتند.

در مباحث خمس اشاره کرده‌ایم به روایاتی از بخاری و جاهای دیگر که وقتی وفد بنی عبد القیس به مدینه آمدند گروهی بودند که مسلمان شده بودند و اطرافشان هم کفار و مشرکین بودند وصایایی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستند، یکی از وصایای حضرت مسأله خمس بود که آن را حمل کردیم بر خمس متاع نه غنائم. توضیح دادیم اینان گروهی بودند در بین کفار بودند و احتمال جنگ آنها نمی‌رفت به جهت اندک بودنشان لذا معنا نداشت که خمس غنائم را حضرت مطالبه کرده باشند. لذا گفتیم قرینه داریم که خمس المتاع است. در روایات داریم که پیامبر فرمود اللهم اغفر لعبد القیس أسلموا طائعین غیر مکرهین.[1] این نگاه حضرت بود. جالب است که سومین مسجدی که در اسلام تأسیس شد و یک جمعه بعد از اقامه نماز جمعه توسط حضرت در مسجد النبی در منطقه اینان در أحساء عربستان که پایتختش منطقه جواثا است نماز جمعه خوانده شد. در صحیح بخاری روایت از ابن عباس افضل جمعة جمعت بعد جمعة جمعت فی مسجد رسول الله فی مسجد عبد القیس بجواثا.[2] الآن قسمتی از این مسجد نزدیک روستای کلابیة در أحسا باقی است. جالب است که این بنی عبد القیس بعد از پیامبر گرامی اسلام هم اتجاهشان اتجاه اهل بیتی شد یعنی اگر ما دو طائفه و قبیله در زمان امیر مؤمنان علیه السلام داشتیم که از حاکمیت طواغیت روی برگرداندند و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول کردند یکی قبیله ربیعة یکی هم قبیله بنی عبد القیس است. در جنگهای امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر بودند.

نقل شده که "کانت ربیعة من أخلص الناس فی ولاء امیر المؤمنیین علیه السلام و مثلها عبد القیس، فقد کانت متهالکة فی ولائه کذلک آل صوحان جمیعهم.[3]

مسعودی در مروج الذهب آورده که واشتد حزن علیّ على من قتل من ربیعة قبل وروده البصرة ، وهم الذین قتلهم طلحة والزبیر من عبد القیس وغیرهم من ربیعة.[4]

همین طائفه بنی عبد القیس بعدها معروف شدند به العبدی. زید بن صوحان العبدی از اینها است صعصعة بن صوحان العبدی و ابن عرام العبدی از ابرز شعراء موالین اهل بیت در قرن چهارم هجری . سفیان بن مصعب العبدی از اصحاب امام صادق علیه السلام و شعراء ولائی که امام صادق علیه السلام می‌فرماید علّموا اولادکم اشعار العبدی.[5] این عبدی ها که در تراجم دیده می‌شود اینها با وجهه‌های حمایت از اهل بیت علیهم السلام همه از قبیله بنی عبد القیس و منطقة الشرقیه عربستان هستند که آن زمان معروف بود به منطقه حجر. که ضرب المثل است کناقل التمر الی حجر. در فارسی می‌گوییم زیره به کرمان بردن. بهترین خرماهای عربستان در این منطقه حجر کشت می‌شود.

سابقه اسلام قوی و سابقه تشیع قوی بعد نبی گرامی اسلام تا الآن دارند. در زمان تسلط وهابیت مبارزات پر سابقه‌ای از این مردم در تاریخ ثبت شده یعنی عربستان سعودی و حکام وهابی آن تمام تلاش و همتشان شیعه زدایی از منطقة الشرقیه عربستان بود اما هر چه تلاش کردند در طول تاریخ تسلطشان، با تلاشها و ایثارها و فداکاریهای بزرگ علماء شیعه در منطقة الشرقیه هیچگاه این علَم از دست موالین اهل بیت بیرون نیامد و تشیع به عنوان یک ظاهره بسیار قوی باقی ماند. لذا تاریخ علماء شیعه پر است از انواع شهادتها در زمان حاکمیت وهابیت. به عنوان نمونه یک پدر و پسری بوده‌اند که مرحوم شهید شیخ علی رمضان که آل رمضان هم قبیله بزرگی در منطقة الشرقیه هستند ایشان عالم بزرگی بود هجرت کرد شیراز و مدتی در اوائل تسلط وهابیت در شیراز بود کتب عقائدی مهمی نوشت و دوباره به أحساء هجرت کرد قاضی القضاة اهل سنت وهابی منطقه به کتب اعتقادی این شیخ دست پیدا کرد و در مجالس با او مناظره می‌کرد، مرحوم شیخ شهید هم در مقابل جواب می‌داد و بحث می‌کردند و او را مفحم کرد به حدی که در بین مردم چیزی برای گفتن نداشت. توطئه کردند این پیر مرد 80 ساله را سال 1266 را دستگیر کردند وقتی از زندان آزاد شد و قاضی فهمید آزاد شده هنوز به خانه‌اش نرسیده بود فتوا داد که من أراد قصرا فی الجنه فلیقتل شیخ الرافضه علی بن رمضان.[6] عده‌ای از جلاوزه آنان ریختند در بازار با چاقو و وسائل دیگر حمله کردند در حالی که پدرش هم مدتی قبل در دفاع از تشیع شهید شده بود او را آنقدر زدند و آخر الأمر هم فردی با استخوان شتر بر سر این شهید و به شهادت رسید در خیابان. بعد شاگردانش و دیگران قصائد به یاد ماندنی در این حادثه گفتند و سبب خیزش عمومی در منطقه در زمان خودش شد.

اصابنا حادث الاقدار بالخطب                و شُبّ نار لظی الأحزان باللبب

من حین اخبرنی الناعی المشوم ضحی    عن مقتل الماجد الموصوف بالادب

العالم الفاضل الشیخ المهذب                ذو الفضل الجلی علیّ العالی الرتب

العابد الساجد الباکی بجنح دجا               کهف الأنام و غوث الله فی الکرب

هذا بأمر من الطاغوت یحبسه               و ذاک یشتمه ظلما بلا عددی

و ذاک یجذبه قهرا بلحیته                    و ذاک یسحبه جهرا علی الترب

این حادثه دفاع از تشیع و شهادت علماء شیعه سابقه تاریخی دارد.

بعد انقلاب اسلامی ایران طبیعی است که مردم این منطقه و علماء این منطقه با نظر اصالت فکریشان به دفاع از انقلاب اسلامی ایران و مکتب تشیع برخواستند.

اینان تعذیبات و شکنجه‌هایی را متحمل شدند در این سی و چند ساله که در دنیا کمتر شیعیانی را سراغ داریم که در راه ثبات مکتب اهل بیت و دفاع از انقلاب اسلامی ایران این تعذیب ها را متحمل شده باشند. بنده وقتی مطالعه می‌کنم و آشنایم با شیعیان مناطق مختلف تعذیبها و گرفتاریهایی که اینان در این راه متحمل شده‌اند نمی‌توانم پیدا کنم مردمی را که در آونه آخیره این تعذیبها را متحمل شده باشد.

جوان 19 ساله‌ای که پدرش از علماء آن جاست و از دوستان خوب ما است ایشان را دو هفته بعد ازدواجش دستگیر کردند و چهار سال و اندی این جوان در زندان بود انواع زندانهای عربستان را تحمل کرده است هر جا به زندان می‌بردنش غیر از زندانهای انفرادی و شکنجه‌ها که وقتی بدنش را به من نشان داد اشکهای من از آثار شکنجه بر بدن او جاری شد. اما آنقدر حماسی بود که هر زندانی که او را برده بودند زندانی‌ها را دور رو بر خودش جمع می‌کرد و از زندانی‌های سنی غیر ملتزم افراد مدافع مکتب اهل بیت می‌ساخت. اینها داستان نیست پتانسیل بزرگ مکتب اهل بیت علیهم السلام است و تلاشهایی که افراد در راه این مذهب داشته‌اند که برای ما هم پیامهای جدی دارد.

این جوان از زندان آزاد شد سه سال قبل من در عمره بودم به دوستان شیعه پیام دادم دوست دارم شما را ببینیم صبح بعد از زیارت حرم پیامبر و ائمه بقیع علیهم السلام آمدم بعثه دیدم در سالن بعثه نشسته و منتظر من است او را دیدم گفتم چرا آمدی اینجا، اینجا مراقبت می‌شود گفت خوب بشود بالاتر از زندان رفتن که نیست من بروم زندان کار خودم را انجام می‌دهم دیدم جوابی ندارم. گفت آمده‌ام شما را ببرم مکه آنجا دوستان جمع‌اند ضمنا بین راه می‌آمدم مقداری کتاب از قصیم گرفته‌ام کتابهای ضد شیعه که شما ببینید. جریان زندانش را شنیده بودم گفتم خودت تعریف کن. گفت بعد از سه سال و اندی زندان و محاکمه حکم آزادی آمد. موقع آزادی بعضی را که می‌خواهند آزاد کنند عالم وهابی می‌آید و نصیحت می‌کند. می‌گفت حرفهایش را که به من گفت، گفت دو سؤال دارم یکی اینکه اگر جنگ بین ما و امریکا بشود چه می‌کنی گفتم معلوم است اسلحه می‌گیرم در کنار شما علیه امریکا می‌جنگم گفت اگر بین ما و ایران جنگ شد چه می‌کنی گفتم باز هم معلوم است که در کنار ایرانیها علیه شما می‌جنگم ما شما را حکومت بر حق نمی‌دانیم. می‌گفت این فرد با ناراحتی بلند شد به مسؤول زندان گفت اصلاح نشد شش ماه دیگر بماند و شش ماه به خاطر این جمله اضافه شد بر زندان من. بعض دوستان من تا شش سال زندان را تحمل کرده‌اند به جرم دفاع از اهل بیت. سید فاضلی که صاحب تألیفات متعدد هم هست وقتی از تعذیبها و شکنجه های خودش در زندان تعریف می‌کرد بهت زده می‌شود انسان که چه مقاومت و صبری است که در بین عده‌ای وجود دارد.

خوب از یک طرف مقاومت اینها از طرفی این قساوت عجیبی که حاکمیت نادان سعودی وهابی دارد آخرین حلقه این مبارزه‌ها زندان رفتن مرحوم شیخ محمد باقر النمر و حرکت مردم عوامیه عربستان بود که عالم فاضل و فرد خدومی بود که تعجب است اینان چگونه او را تروریست می‌خوانند فردی که غیر از محراب و منبر و تبلیغ رفع ظلم، فعالیتی علیه حاکمیت نداشت را تروریست می‌دانند. و این جور با مشت آهنین با این شیخ مظلوم و چند نفر از همراهانش از شیعیان برخورد کردند.

محکومیتی را در جهان اسلام شاهد هستیم که بشائر خیر است. از بزرگان شیعه و اهل سنت در منطقه و حتی از داخل عربستان بعض نخبگانشان موضع‌گیری کرده‌اند که بشارت خیر است و امیدواریم این ظلم و سایر ظلم‌های این خاندان مرتجع قسی القلب ان شاء الله عاقبت گریبانگیرشان شود و به اسوء حال در این دنیا خاری آنان را ببینیم چنانکه دیگران را مانند صدام قسی القلب را دیدیم که آن وضع را برای شیعه و عالمان شیعی ایجاد کرد اما عاقبت دست انتقام الهی او را به چه وضعی انداختت.

امیدواریم از جهاتی هم آثار تنویر فکر برای مردم عربستان داشته باشد هم به طبیعة الحال ظلمی که حکام عربستان مرکتب شده‌اند در همین دنیا گریبانگیرشان شود و آثار ظلمشان را ببینیم.

تذکر کوتاهی هم بد نیست که حرکت نسنجیده‌ حمله به سفارت در ایران انجام شد، مناسب نبود. آنان که در صحنه بوده‌اند غلیان احساسات بوده اما کسانی که این کار را تدبیر کردند بدانند اگر اختلاف سلیقه با دولت دارند نباید اینجا تبلور پیدا کند زیرا به مصلحت نظام و حوادث واقعه نیست و این حادثه عظیم را تحت الشعاع قرار می‌دهد . این کار سبب قدرت شیعه نمی‌شود و باعث مظلوم نمایی آنان می‌شود.

باید عاقلانه‌تر و با تدبیر بهتری مقابله و مبارزه کرد با حاکمان وهابی. جواب دادن به آنها با شکستن شیشه سفارت نیست بلکه در جای خودش هم دارد انجام می‌شود که جریانات یمن است که در باتلاق گیر کرده‌اند.

این نکات را بیان کردم تا اداء دینی باشد بر رفاقت  و صحبت سی و چند ساله‌ای که با این دوستان داشتیم.

وقتی این اخبار را شنیدم مترنم شدم به این اشعار که:

بان العزاء و بان الصبر اذ بانوا                بانو و هم فی سواد القلب سکان‏

سألتهم عن مقیل الرکب قیل لنا           مقیلهم حیث فاح الشیخ و البان‏

فقلت للریح سیری و الحقی بهم            فانهم عند ظل الأیک قطان‏

و بلغیهم سلاما من أخی شجن             فی قلبه من فراق الالف أشجان‏[7]

این مصیبت عظمی را به مولایمان حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف و مقام رهبری و مراجع عظام و شیعیان بالأخص اهل این منطقه تسلیت عرض می‌کنیم و منتظر دست انتقام الهی هستیم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



این سخنان در درس خارج فقه روز دوشنبه، 94.10.14 ایراد گردیده است.

[1]. مجمع الزوائد هیثمی، ج2، ص100. أعیان الشیعة، ج1، ص242.

[2]. صحیح البخاری، ج5، ص117، کتاب المغازی، باب وفد بنی تمیم.

[3]. أعیان الشیعة، ج7، ص 101

[4]. مروج الذهب، ج2، ص369.

[5]. الغدیر، ج2، ص295.

[6]. زندگینامه ایشان را در أعیان الشیعة، ج7، ص180 مطالعه کنید.

[7]. کشکول شیخ بهایی، به نقل از ابن عربی، ج1، ص131.

 

تصاویری از مسجد جواثا